بذارین ماجرا رو کامل بگم براتون این قضیه مربوط به دوست من میشه چون خیلی با من درد و دل کرد اینجا یادم افتاد گفتم بپرسم
این دوست من با ی آقایی خیلی برخورد داشتن رابطه ای نداشتن خودش میگفت قشنگ متوجه میشم پسر ازم خوشش میاد ایشون هم از اون آقا خوشش میومده ولی هیچ رابطه ای بینشون نبود بعد خلاصه ی روز در خونه دختر خانم رو میزنن و نگو که خونواده پسر بودن خواهر و مادر و پدرش به خونواده دوستم میگن که اومدیم دخترتون رو ببینیم خلاصه بعد اینکه خودشون و پسرشون رو معرفی میکنن دخترخانم متوجه میشه که خونواده همون آقا پسر هستن ولی خب دوست من تو اتاق بوده و حرف هارو شنیده دوست منم بهش برخورده بوده که اینا پسرشون نیومده من چرا برم پیششون خلاصه نرفته بود مادر دوستم هم قضیه رو به اسم اینکه دخترم روش نمیشه بیاد جمع و جور کرده اونا هم شماره پدر دختر رو گرفتن و رفتن چند روز بعد زنگ زدن که میخوایم بیایم دخترتون رو ببینید پدر دختر هم به پدر آقا پسر میگه که تشریف آوردین پسرتون رو هم بیارید که ما هم پسر شمارو ببینیم و بعدش خود دختر و پسر باهم صحبت کنن نظر اون دوتا مهمتر!
پدر پسر هم میگه باشه اگه اومدیم خبرتون میدیم!
و بعد هیچ خبری ازشون نشده!
تقریبا سه ماه پیش،دوستم مدام با این آقا برخورد داره و همش میگه این پسر خیلی رفتارهای تابلویی داره که یچیزیش هست و منو دوس داره ولی پس چرا دیگه با خونواده ش نیومدن و خبری ازشون نشد؟
همش این سوالات رو از من یا دوستای دیگه م میپرسه ولی ما هیچکدوم جوابی نداریم بدیم چون هرچی میگیم میگه ولی این پسره اینقد خودشو تابلو کرده که احساس میکنم همه دور و وری هاشم فهمیدن منو دوس داره!
راستم میگه بنده خدا من رفتار پسر رو دیدم با دوستم خیلی تابلو!
گفتم اینجا مطرحش کنم ببینم نظر دوستان عزیز چیه ؟
اینکه با هم رابطه ای ندارن ولی چجوری پسر خونواده ش رو فرستاده دم خونه دوستم خود دوستم میگه که احتمالا افتاده دنبالم خونه مون رو یاد گرفته چون محل کار آقا پسر خیلی به خونه دوستم نزدیک هست!