واقعیت داره این مطلب ها
خونمون مهمون اومده بود بعد مامانم به بابا گفت بدو شیرینی بحر بیا زووود بابام رفت و رسیدن مهمون ها همانا و اومدن بابا همانا همزمان رسیدن
بعد وقت پذیرایی رسید . مامان به بابا گفته بود شیرینی تر بخر ولی جعبه که تو دست بابا بود ی چیز دیگه بود حالا بعد مامان شیرینی داد بهم گفت برک تعارف کن و بعد هی چشم غره میرفت به بابا بعد مامان گفت تو رو خدا ببخشید ها شیرینب هامون خوب نیستن شرمنده به خدا اولین بار اینجور شده 😀🤣🤣🤣
قیافه بابا 😟😟
قیافه مهمون ها 🙁🙁
قیافه مامان 😊😊😊😊