2777
2789

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

منم😁

آرزو کن که آن اتفاق قشنگ بیافتد✨رویا ببارد🌦دختران برقصند💃 قند باشد🧁بوسه باشد💋خدا بخندد🤍به خاطر ما که کاری نکرده‌یم💚🤞🏻من تا آن روز چشم به در خواهم دوخت🕊

فاخته یه زن روانی بود مارو چندییین ماه سرکار گذاشت میگفت شوهرم رفته زن گرفته من نمیتونم طلاق بگیرم بچه هام میگن طلاق نگیر و شوهرم پشیمونه میخواد زنه رو طلاق بده و خلاصه کلی زر زر کرد اخرش یه بار خودش سوتی داد و خودش خودشو لو داد

ولی چققققد اعصاب ما خورد میشد بخاطر داستان های غم انگیز اون

ظاهرا با یه کاربری دیگه اومده بازم شروور گفته نینی یار فهمیده سرکاریه قطع کاربریش کرده

😙یک بوسه زِ تو خواستم و شش دادی😚😚شاگرد که بودی که چنین استادی؟😚😙😚😙😚
فاخته یه زن روانی بود مارو چندییین ماه سرکار گذاشت میگفت شوهرم رفته زن گرفته من نمیتونم طلاق بگیرم ب ...

من جریان فاخته رو خوندم ولی اونجایی ک میخواست لو بره درخواست کردم نی نی یار قطع کاربریم کنه برای همین نفهمیدم چطور لو رفت میشه بگی؟؟؟؟

کینه ای نبودم ،تا آن روزِ لعنتی که ماهیِ هفت رنگِ عیدمان ،وقتی خواستم آبش را عوض کنم دستم را گاز گرفت ...من ماهی ها را بی آزار و معصوم دیده بودم ،اصلا توقِع چنین برخوردی را نداشتم ...از آن روز ، من از ماهیِ کوچکِ تویِ تنگ ، بیزار شدم و هر ثانیه آرزویِ مرگش را داشتم ،،،آبش را عوض نمی کردم ،غذایش را نمی دادم ،هربار که نگاهم به نگاهِ متظاهرِ مظلوم نمایش می افتاد ، اخم هایم را تویِ هم می کشیدم ، زیر لب لعنتش می کردم و سرم را می چرخاندم ...به قدری از گازِ ناغافلش کینه به دل گرفته بودم که بعضی شب ها دلم میخواست ، او را بیندازم توی آبِ جوش تا شاید دلم خنک شود ...این حجم رذالت و سنگ دلی از من بعید بود !شاید هم بچه بودم و کمی در تصوراتم اغراق می کردم ...فقط خواستم بگویم ؛هیچ خیانتی نابخشودنی تر از خیانت در اوجِ اعتماد نیست !!!
من جریان فاخته رو خوندم ولی اونجایی ک میخواست لو بره درخواست کردم نی نی یار قطع کاربریم کنه برای همی ...

تاپیک زده بود ک۶ شوهرم منو کتک زده چشمم کبود شده بعد عکس چشمشو گذاشته بود تابلوووو با سایه چشم دور چشمشو رنگ کرده بود 😂😂چقدرررر دوستان مسخرش کردن میگفتن شوهرت شابلون گذاشته بعد مشت زده که اینقدر مرتب کبود شده😆😆😆

یه جا گفته بود شوهرم بامشت زد به چشمم یه جا گفته بود با لگد زد به چشمم😂😂😂😂

😙یک بوسه زِ تو خواستم و شش دادی😚😚شاگرد که بودی که چنین استادی؟😚😙😚😙😚
تاپیک زده بود ک۶ شوهرم منو کتک زده چشمم کبود شده بعد عکس چشمشو گذاشته بود تابلوووو با سایه چشم دور چ ...

وا😑😑😑😑حیف اونهمه غصه هایی ک خوردم و مشاوره هایی ک من دادم 😒

کینه ای نبودم ،تا آن روزِ لعنتی که ماهیِ هفت رنگِ عیدمان ،وقتی خواستم آبش را عوض کنم دستم را گاز گرفت ...من ماهی ها را بی آزار و معصوم دیده بودم ،اصلا توقِع چنین برخوردی را نداشتم ...از آن روز ، من از ماهیِ کوچکِ تویِ تنگ ، بیزار شدم و هر ثانیه آرزویِ مرگش را داشتم ،،،آبش را عوض نمی کردم ،غذایش را نمی دادم ،هربار که نگاهم به نگاهِ متظاهرِ مظلوم نمایش می افتاد ، اخم هایم را تویِ هم می کشیدم ، زیر لب لعنتش می کردم و سرم را می چرخاندم ...به قدری از گازِ ناغافلش کینه به دل گرفته بودم که بعضی شب ها دلم میخواست ، او را بیندازم توی آبِ جوش تا شاید دلم خنک شود ...این حجم رذالت و سنگ دلی از من بعید بود !شاید هم بچه بودم و کمی در تصوراتم اغراق می کردم ...فقط خواستم بگویم ؛هیچ خیانتی نابخشودنی تر از خیانت در اوجِ اعتماد نیست !!!
وا😑😑😑😑حیف اونهمه غصه هایی ک خوردم و مشاوره هایی ک من دادم 😒

همونو بگو

من چقدررررر حرص میخوردم بهش میگفتم عزیزدلم خودتو عذاب نده مردک هرزه رو از زندگیت بیرون کن😷😷 اونم خییلی ریلکس میگفت آخه ته دلم دوسش دارم😒😒😂😂😂😂😂

😙یک بوسه زِ تو خواستم و شش دادی😚😚شاگرد که بودی که چنین استادی؟😚😙😚😙😚
همونو بگو من چقدررررر حرص میخوردم بهش میگفتم عزیزدلم خودتو عذاب نده مردک هرزه رو از زندگیت بیرون کن ...

مگه میشه کسی ک به ادم ظلم کنه رو ادم ته دلش دوست داشته باشه

کینه ای نبودم ،تا آن روزِ لعنتی که ماهیِ هفت رنگِ عیدمان ،وقتی خواستم آبش را عوض کنم دستم را گاز گرفت ...من ماهی ها را بی آزار و معصوم دیده بودم ،اصلا توقِع چنین برخوردی را نداشتم ...از آن روز ، من از ماهیِ کوچکِ تویِ تنگ ، بیزار شدم و هر ثانیه آرزویِ مرگش را داشتم ،،،آبش را عوض نمی کردم ،غذایش را نمی دادم ،هربار که نگاهم به نگاهِ متظاهرِ مظلوم نمایش می افتاد ، اخم هایم را تویِ هم می کشیدم ، زیر لب لعنتش می کردم و سرم را می چرخاندم ...به قدری از گازِ ناغافلش کینه به دل گرفته بودم که بعضی شب ها دلم میخواست ، او را بیندازم توی آبِ جوش تا شاید دلم خنک شود ...این حجم رذالت و سنگ دلی از من بعید بود !شاید هم بچه بودم و کمی در تصوراتم اغراق می کردم ...فقط خواستم بگویم ؛هیچ خیانتی نابخشودنی تر از خیانت در اوجِ اعتماد نیست !!!
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792