دیشب تولد خواهرم بود من و همسرم رفتیم خونه بابام مامان و بابام رفتن بیرون تا کیک و ی سری چیزا دیگه بخرند برادرشوهرامم از ی شهر دیگه می رفتند مشهد تا از باباشون ک عموی من باشه سر بزنن چون بستریه ب همسرم زنگ می زنن میگن ما شام میایم خونه شما همسرمم ک ب من گفت گفتم اشکال نداره بیان همین جا ک خونه باباممه ب هرحال خونه غریبه نیست همسرم قبول نکرد بابام بعم زنگ زد و خیلی اصرار ک ن شب بیان اینجا همسرمم گوشیو گرفت گفت شما بیان خونه ما میخوام داداشام بدونن منم مستقلم خلاصه مامان و بابا منم.از این حرف همسرم و از این ک چرا اونا انقد اصرار می کنند و. همسرم قبول نمی کنه ناراحت میشند بعدم الان قهرن منم ک زنگ میزنم میگن چرا تولد تنها خواهرتو خراب کردی شوهرت باید مهموناتو میاورد اینجا تا تولدمون خراب نشه ب نظرتون حق با کیه ببخشید طولانی شد
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
گریه نداره مامان و بابام قهر کردند هرچیم زنگ میزنم تیکه بارم می کنند
اخی عزیزم درکت میکنم چون منم تو اینجور موقعیت گیر کردم ادم نمیخواد دل هیچکدومو بشکونه ولی اخر اخرش میدونی زندگیت تو اولویته باید به فکر زندگی با همسرت باشی