2777
2789
عنوان

از دیشب دارم گریه می کنم

| مشاهده متن کامل بحث + 556 بازدید | 37 پست

بنظرم حق با پدرومادرتون بوده اونا چون سرزده اومدن ميتونستن بيان خونه ي پدرتون كه تولد خواهرت هم خراب نشه به هرحال پدرت عموشون بوده غريبه كه نيست

اللهم صَل علي محمد وآل محمد

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

به نظر من همسرت مقصره چون از قبل میدونسته تولد خواهرتون ولی این که مهموناشم بیان خونه مادرتون نمیشه باید زودتر یک فکری میکرده مثلا میرفتین تولد میومدیم بعد زنگ میزدین به مهموناتون

خودت بیشتر از همه واسه خودت مهم تری😊
مامان بابا دیگه کوتاه می اومدن حالا خواهرت مگه بچس.البته مهمون یهویی هم ادمو کلافه میکنه باید شوهرت ...

من و همسرم دختر عمو و پسر عموییم اومدن داداشاش خونه بابام هیچ اشکالی نداشت 

میشه برام صلوات بفرستین منم مامان بشم 

گذشت زمان خیلی چیزا رو حل میکنه

اینکه پدر شما غریبه نبوده خوب عموشون بوده چه اشکال داره.

بعضی پدر مادرا رو اینکه تو مراسما همه بچه ها جمع باشن حساسن.دلشون به بچشون خوشه خوب

و خیلی اصرار کردند همسرتون باید قبول میکرد 

بنظرم حق با پدرومادرتون بوده اونا چون سرزده اومدن ميتونستن بيان خونه ي پدرتون كه تولد خواهرت هم خراب ...

اره دقیقا ولی همسرم میگع اگه داداشام میومدن خونه بابات و میدیدن ک تولد گرفتین دلخور میشدند چون باباشون بستریه می گفتند عمو چ بیخیاله

میشه برام صلوات بفرستین منم مامان بشم 
اره دقیقا ولی همسرم میگع اگه داداشام میومدن خونه بابات و میدیدن ک تولد گرفتین دلخور میشدند چون باباش ...

خوب از اون لحاظ شوهرت درست ميگه ،پس حق با شوهرته

اللهم صَل علي محمد وآل محمد

حق با همسرته

عزیزم شما زندگی مستقلی دارید. شوهرت مرد یه خونه اس .... شماها که بچه نیستید که مامان و بابات بخوان براتون تصمیم بگیرن! پدر و مادرت باید این واقعیت رو بپدیرن که اجازه دارن شما رو دعوت به کاری کنن ولی حق ندارن مجبور کنن

خیلی زشت بود که مهموناتون رو بردارین ببرین اونجا.

مامان و بابات ظاهرا خیلی کنترل گر هستن و احساس میکنن نه تنها برای دخترشون، بلکه برای دامادشون و حتی!! مهمون های دامادشونم اونا اجازه دارن تصمیم بگیرن و همه هم باید اطاعت کنن که تولد خواهرت اونطور که میخوان پیش بره!!

خب این حرف زوره


به نظرم شما خیلی با ارامش و مودبانه طرف شوهرت رو بگیر وگرنه تا ابد دخالت والدینت و تعیین تکلیفشون ادامه خواهد داشت

ناراحت نشي ازم پدر مادرت حرف عاقلانه اي نميزنن بنظرم وحي نازل شده كه نبود تولد دخترشون،وازمن  ب تو نصيحت هميشه اولويت اول رو تو زندگي به خودت بده وهمسرت بعدا برنامه بقيه.

صافی مو‌بدون موادشیمیایی،با اتو سنگ معدن انجام میدم. 

چرا عزیزم گریه داره ،بین دو تا گروهی از یه طرف شوهرت از یه طرف پدر مادرت..سخته بگی کی راست میگه چون شوهرت نمیخواسته به داداشاش بی احترامی کنه از یه طرف پدرمادرت دوست نداشتن مهموناش برن،به نظر من شوهرت باید تلفنی میگفته ما مهمونی تولدیم برادرشوهرات میومدن خونه بابات شوهرت میرفت براشون شام میگرفت که تو هم تولد بمونی خانوادت دلخور نشن

هنر بزرگ هنر فاصله هاست .آدمها زیاد نزدیک باشند میسوزند و زیاد دور بمانند یخ میزنند،پیدا کردن نقطه درست از فاصله ها رنج و ریاضت بسیار میخواهد                 

به نظرم حق با همسرته وقتی گفت که دوس نداره مهموناش برن خونه بابات شاید می خواساه مستقل بودنشو نشون بده شما هم باید جانبشو می گرفتس همه مس رفتید خونه خودتون اینهمه دیگه دلخوری نداشت

وزن الان ۷۰   وزن هدف ۶۵ __ این پنج کیلو رو هم زود کم کن😕😕
اره دقیقا ولی همسرم میگع اگه داداشام میومدن خونه بابات و میدیدن ک تولد گرفتین دلخور میشدند چون باباش ...

تازه این قصیه بیماری هم واقعا درسته

از دوتا بزرگتر ادم انتظار نداره چنین توقعی داشته باشن.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز