از وقتی یادم میاد زندگیم پر بوده از سختی
ازدواج کردم به آرامش برسم هزار بار بدتر شد
از روزی که عروس شدم سختی و سختی و سختی
الانم اومدم خونه پدرم
خواستم طلاق بگیرم ولی شوهرم پا پیش گذاشت و نذاشت
دوسش دارم اما تفاهمی هم نداریم
نه دوس دارم برگردم نه دوس دارم ازش جدا بشم!
دیگه داغون شدم
ای کاش میمردم