2777
2789
عنوان

خانواده شوهر

| مشاهده متن کامل بحث + 520 بازدید | 38 پست

تقریبا مثل خونه ی مادر همسر من

من و همسرم وقتی خونه نبود مادرش گاهی دوتایی تمیز میکردیم زمان نامزدی بعدش میومدمیگفت میخواستید چیکار خودم میومدم تمیز میکردم

واقعا تنبل تن پرور هست مادرش نه غذا میذاره نه کار خونه فقط میخوابه دیگه یا از بیرون میگیره یا چی بشه برنج و مرغ بذاره

دختر هم نداره بهتر وگرنه باید جور تنبلی مادرش میکشید بین چهارتا داداش،البته همسرم همیشه کمک میکرد مجردی و بعداز ازدواج ولی الان دیگه نه زیاد نمیریم

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

الهی گلموسواس داره؟

نه اصلا وسواس نداره

فقط دیکتاتوره

باید هرچی بگه همون باشه

اینم بگما خونه ما هم میاد همینه میاد میره یه گوشه میشینه

من صمیمیت دوست دارم کنار آدمای خشک احساس خوبی ندارم

حالا برعکس خونه داداش مادرشوهرم اونقدر راحتم ظرف میشورم سفره میندازم کمک میکنم به پذیرایی و ...



وزن شروع: 72کیلوگرم    وزن هدف : 57کیلوگرم   هدف 1: 70 کیلوگرم(رسیدم) هدف2: 68 کیلوگرم (رسیدم) هدف 3: 66کیلوگرم(رسیدم) هدف4: 64 کیلوگرم (رسیدم)  هدف 5: 62 کیلوگرم  هدف 6: 60 کیلوگرم  هدف7: 58 کیلوگرم 

من جای تو باشم خیلی کمتر میرم

دیگه ماهی یه بار میرم اونم ساعت 9 تا 12

حتی ساعتم اعلام میکنن به همسرم

مثلا یه مناسبتی هست بخوایم سرزده بریم قبول نمیکنه

باید از قبل باهاش هماهنگ بشی

ولی خودش هر لحظه اراده کنه زنگ میزنه به همسرم ساعت 9 میایم من بگم امادگی ندارم بهشون بر میخوهر

فک کن از وسط کنسرت مارو کشوند خونه که میای چش روشنی خونه تون

یا از مهمونی حج همکارم مارو کشوند خونه که دختر و دامادم میان خونه تون

دیکتاتوره

هرچی میگه باید بشه

وزن شروع: 72کیلوگرم    وزن هدف : 57کیلوگرم   هدف 1: 70 کیلوگرم(رسیدم) هدف2: 68 کیلوگرم (رسیدم) هدف 3: 66کیلوگرم(رسیدم) هدف4: 64 کیلوگرم (رسیدم)  هدف 5: 62 کیلوگرم  هدف 6: 60 کیلوگرم  هدف7: 58 کیلوگرم 

دیگه ماهی یه بار میرم اونم ساعت 9 تا 12حتی ساعتم اعلام میکنن به همسرممثلا یه مناسبتی هست بخوایم سرزد ...

خب تو چرا به برخوردن بهش اهمیت میدی؟بر بخوره بهش وقتی آداب معاشرت بلد نیست

شوهرت به حرفشه؟

من مادری‌ام که روزی خونه‌اش از صدای بچه‌هاش گرم بود، اما حالا بدون حضور دائمی‌شون زندگی می‌کنه.از همسر اولم جدا شدم، حالا در کنار همسر جدیدم مسیر تازه‌ای رو شروع کردم…بچه‌هام رو می‌بینم، از دیدنشون محروم نیستم— اما درد من، فقط ندیدن نیست…درد من اینه که نمی‌تونم هر روز، هر لحظه، مادری کنم همون‌جوری که دلم می‌خواد.مادری، فقط به اسم و دیدار نیست… به لمس لحظه‌لحظه‌هاست.و من هنوز مامانم، با تمام جانم.

دخترا باید بیان عروس وظیف ای در قبال خانواده همسر نداره

چرا نداره!مگه آدم چیزی ازش کم میشه کمک خانواده شوهرش کنه..ثواب هم داره..اصلا کلمه وظیفه هم به کار نبر.ولی کمک کردن عار و ننگ نیس که

نه اصلا وسواس ندارهفقط دیکتاتورهباید هرچی بگه همون باشهاینم بگما خونه ما هم میاد همینه میاد میره یه ...

عه پس دوست نداره کسی دست به کاری بزنه

و تنهایی عجیب چشمهایش بیش از هرچیزی مجذوبم کرد...👀

خب تو چرا به برخوردن بهش اهمیت میدی؟بر بخوره بهش وقتی آداب معاشرت بلد نیست شوهرت به حرفشه؟

من اهمین میدم چون بلده همسرم رو رام خودش کنه منم واقعیت حوصله چالش باهاشون رو ندارم میگم به جهنم سالی چند بار همدیگه رو می بینیم حالمون بد نشه... ولی واقعا عصبی میشم

عالم و آدم به حرفشن بجز دخترش

همسرم جرات نداره به حرفش نباشه

از من معذرت میخواد ولی میگه اونم مادرمه بذار دلش خوش باشه که همه به حرفشن

مثلا فکر کن 30 سال خونه برادرش ساکن بوده زن برادرش تو خونه خودش حق تصمیم گیری نداشت مادرشوهر من برا زندگیش تصمیم میگفت

خواهرشوهرم هم جا پای مادرش گذاشته الان

وزن شروع: 72کیلوگرم    وزن هدف : 57کیلوگرم   هدف 1: 70 کیلوگرم(رسیدم) هدف2: 68 کیلوگرم (رسیدم) هدف 3: 66کیلوگرم(رسیدم) هدف4: 64 کیلوگرم (رسیدم)  هدف 5: 62 کیلوگرم  هدف 6: 60 کیلوگرم  هدف7: 58 کیلوگرم 

من اهمین میدم چون بلده همسرم رو رام خودش کنه منم واقعیت حوصله چالش باهاشون رو ندارم میگم به جهنم سال ...

خدا منو میشناخت آدم اینجوری سر راهم نذاشت قاتل میشدم احتمالا

زنیکه فرعون!

من مادری‌ام که روزی خونه‌اش از صدای بچه‌هاش گرم بود، اما حالا بدون حضور دائمی‌شون زندگی می‌کنه.از همسر اولم جدا شدم، حالا در کنار همسر جدیدم مسیر تازه‌ای رو شروع کردم…بچه‌هام رو می‌بینم، از دیدنشون محروم نیستم— اما درد من، فقط ندیدن نیست…درد من اینه که نمی‌تونم هر روز، هر لحظه، مادری کنم همون‌جوری که دلم می‌خواد.مادری، فقط به اسم و دیدار نیست… به لمس لحظه‌لحظه‌هاست.و من هنوز مامانم، با تمام جانم.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792