مامانم میره خودش خرید بعد برای اینا هم نون قندی از این کروسان فانتزی ها چند تا نون کیک خرید بود از قنادی چون جایی که میره خرید دقیقا بغل خونه ی ایناست براشون اینارو خریده بود که فقط ببره بده میگه داداشم خونه نبود سر کار بود زن داداشم داشته ناهار درست میکرده خونه تنها بوده بچه ها بهش گفتن بیا تو مامانشون گفته میخوان برن اصرار نکنید از دم در داده اومده یه کلمه هم باهم حرف نزد که بیا تو تعارف کنه اینا داداشم زنگ زد ازش معذرت خواهی کرده