من و شوهرم یه مدت به دلیل مشکلات مالی خونه مادرشوهرم غذا میخوردیم و گاهی هم خونه پدرمادر من میخوردیم و خداروشکر خوب رفتاری میکردن و منم خیلی تشکر میکردم طوری که من دوتا دوست شده بودیم با مادرشوهرم و هرروز و هرساعت پیشش بودم اما الان دو روزه که دوباره قیافش برگشته و داره رفتاراش تغییر میکنه با اینکه من کاری نکردم
الانم کیک درست کرده بودم زنگ زدم گفتم بیا خونمون اما نیومد منم کیکو بردم براشون و گفتم چرا نیومدی چای هم دم کرده بودم گفت نیومدم دیگه!به جای اینکه تشکر کنه برگشت گفت مگه نگفته بودی شب یلدا درست میکنم پس چرا درست کردی منم گفتم دلم خواست خب و برگشتم خونه
پن:تو یه ساختمونیم