مادرشوهر پدرشوهرم بعضی وقتا انگار جنی میشن زبونشون از تیغ بدتر میبره
تیکه میندازن رو بر میگردونن
خیلی یهو ها.با شوهرم و بچم خونشون بودیم با خواهرشوهرم و خانوادش نشسته بودن شوهرمم بود
جا نبود گفتم کنار پدرشوهرم خالی بود اونجا بشینم
نشستن من همانا تیکه انداختن پدرشوهر همانا
بچم داشت شیر خشک میخورد هی تیکه که تو حق شیر نداری زبون بسته و فلان
کلا ببخشید کونشو کرد طرف من رو به بقیه صحبت منم به بهونه گوشیم پا شدم از اونجا جوری ک زنش بفهمه گفتم حرفاتون تمومی نداره متوجه شدم اونم داره تیکه میندازه مثل شوهرش
رفتم گوشه نشستم شوهرمم اومد کنارم
شوهرمم ی ذره رفت تو قیاقه باهاشون
با جاریم گرم گرفت ( معمولا هر وقت بخوان لج منو در بیارن اونو تحویل میگیرن)
شام هر چی منو صدا زدن نرفتم
دیشب گفتن بیاین اونجا رفتیم خونه مادرم
همیشه اینطور نیستن یهو جنی میشن
انصافا منم بد نیستم باهاشون همیشه کنارمون نیستن هر وقت باشن گاهی اوقات غذا میبرم براشون
ولی واقعا دلم شکست از رفتارشون تصمیم گرفتم سرد بشم باهاشون
اگه شوهرم بذاره