دور همی دوستانه بود دوستامو دیدم همه دستا تا آرنج پر از النگو با آدم پولدار ازدواج کرده بودن همه پزشک و دکتر و مهندس
ناخودآگاه اومدم خونه خیلی دلم شکست خییییلی من مجردم پولندارم بیکارم هیچ حمایتی هم ندارم
بدجور دلم شکست بدجور خورد شدم حتی سر و وضع لباس اونا بهتر بود
همیشه هم از دارایی ها شون استوری میزارن
اما چرا خدا برای من کاری نکرد واقعا چرا
باوجود اون همه تلاش و سختی و فشار و تحمل کردن اون همه سختی