2777
2789

خواهرشوهر من دو ماه پیش صد تومن وام گرفت با شوهرش و دخترش رفتن ترکیه.

مادرشوهرمم مدام میگفت خوب کردن. زندگی دو روزه و...

یا وقتی طلایی چیزی میخرن انقد ذوق میکنه که نگو

بعد من هفتاد تومن پول داشتم یه پنجاه تومن هم وام گرفتیم باهاش رفتم یه دستبند ظریف خریدم

نگاه کرد و به من چشم غره رفت. جلو شوهرمم نه. جلو اون مبارک گفت و گذشت. فرداش که جمع بودیم خونشون و هنوز شوهرم از سرکار نیومده بود برگشت گفت چرا وام گرفتید؟ واجبه؟ ببین چقدر باید سود بانک بدید. باهاش میرفتی سکه میخریدی. چرا طلا خریدی. گفتم اینا رو به پسرت میگفتی خب. منم راضی نبودم. ولی بار شوهرم اومد چیزی نگفت. به شوهرم گفتم مامان ناراحت شد که باید سکه میخریدید و چرا دیتمزد طلا دادید . مادرشوهرم گفت که من ناراحت نشدم. مبارکه فقط پیشنهاد دادم

همیشه همینطوره. همییییششششششه. کل ده سال زندگی مشترکم همین بود

هبچوقت راضی نمیشه من طلا بخرم. همیشه اخم و تخم میکنه.

مادرمم شنید گفت نباید اهمیت بدی. جواب نده ولی حرصم میگیره به خدا

بله، اصلاً اهمیت نده. مادرشوهر منم همینه، دخترش سفر میره، مهمونی میده، چیز میز می خره... با یه آب و تابی تعریف می کنه و ذوق می کنه. همون کارا رو من بکنم، حالش بد میشه

حال من، حال اون آدم زخمیه      که خودش دیده زخمش چقد کاریه، اما جایی نمیره      خوش نشسته بمیره...

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

کسی می دونه

جودی7171 | 4 ثانیه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
توسط   justlike  |  1 ساعت پیش
توسط   minaminaaaa  |  1 ساعت پیش