اره من بابای خیلی خیلی سختگیری داشتم علتش همون بود
اراده اشو منم تا سه ماه نداشتم از یه جایی به بعد به هر سختی بود به خودم کمک کردم
یه سری تکنیک ها که به نظر بیخود میومد انجام میدادم خیلی خوب بود
مثلا همینکه تمام احساساتمو بنویسم
اینکه شبها باید حتما جایی که دوستش دارم میرفتم
مثلا من جاهای معنوی دوست داشتم اما شوهرم به زور سینما و ... هم میبرد
کم کم اوکی شدم ولی اصلاح مزاج هم میفهمیدم داره کمکم میکنه
یه شربت ضد سودا بهم داده بود اولش که خوردم تمام بدنم پر از جوش شد که نشون دهنده این بود سموم بدنم داره دفع میشه بعد کم کم پوستم اینه شد و حالم بهتر شد