سلام دوستان.من هر هفته از شنبه تا سه شنبه خواهرشوهرام راس ساعت ده میان خونمون تا برنامه بفرمایید شام ببینن و این موضوع منو کلافه کرده.البته واسه شام نمیان میان یکساعت و میرن.ولی من خسته شدم خودم بچه شیرخواره دارم و میخام تو خونه راحت باشم ولی اونا درک نمیکنن.به شوهرمم میگم میگه من روم نمیشه بگم نیان.چند بارم ماهواره رو دستکاری کردم که اون شبکه خراب بشه پسر خواهر شوهرم گفت من بلدم و اومد درست کرد.اخه مگه میشه چهار روز پشت سرهم رفت خونه کسی.بنظرتون چکار کنم
همسرم مردي عاشق و فهميده است،او مرا خط ب خط بلد است و ميداند با احساسات زنانه ام چگونه رفتار كند،،در حالت ارام مرا گنجشك خيلييي كوچولو ميداند و هر وقت عصبي باشم مرا فايتر ماهي صدا ميكند ،،تمام دغدغه ذهنيش،،ارامش روح من است،گاهي بانو بزرگوار خطابم ميكند و خودرا مردي مديون به من،،،گاهي از ارزوهايي ك برايم دارد سخن ميگويد،انقدر با هيجان مانند پسرك ده ساله ك همه او را مرد خانه صدا ميكنند ،،مرد من خيلي صميميت را بلد است ،مهرباني را بلد است،سخاوت را بلد است،مرد من با هوس بيگانه است و عشق را كاملاً بلد است،او با خشونت عليه زنان چه كلام و چه رفتار ب طور جدي و محكم بيگانه است،،مرد من يك مرد است اما نه يك مرد معمولي نه يك مرد متعصب و نه يك مرد تظاهر گر و نه يك مرد ريا كار،،،تمام فعل و انفعالات مرد من با روح و جسمش عجين است،،،دوستت دارم مرد واقعي من ،،قهرمان زندگيم ،تمام زنان سرزمينم ارزوي چنين مردي با چنين باور فكري و عملي را دارند❤️خداراشكر چنين مردي،معشوق هميشگي زندگي من است❤️
عزیز دلم بخدا اگه هر شب برای تو مهمون بیاد توام اخرسر کلافه میشی الان از جنبه فان و دور هم بودنش نگا ...
آره من با خودمون مقایسه کردم من یه عدد خواهر شوهر مظلومم 😃 که دلم میسوزه میرم خونه زن داداش براش خونه هم مرتب میکنم ظرفی باشه میشورم بچشونم بیشتر اوقات پیش من میذارن هم باید به بچه خودم برسم هم حواسم به اونا باشه برای همین میگم