تولد خواهرم بود بردیمش بیرون با ماشین برادرشوهرم. همسرم یک شاخه گل برای خواهرم یکی هم برای من خرید.
برگشتنی رفتیم خونه مادرشوهرم که ماشینو بزاریم. گفتمگلمو چکار کنم(اگه مادرش میدید داستان به پا میکرد)
تصمیم گرفتیم همونگل رو همسرم بده به مادرش.
مادرش تا دید گفت این چیه همسرم گفت حالا فعلا یه پیش زمینه برای روز مادر. چون اون روز اینجا نیستم کادوت رو بعدا میدم.
شروع کرد که نمیخوام بعد به نوه اش گفت شما واسه من گل نیارید ها از این چیزا نمیخوام پارچه ای چیزی باید واسم بخرید.
حالا این گل که کلا نیت من بودم
اما پارسال هم واسش ۲تا شلوار خریدیم خودش گفته بود چه مدلی.
کلی ابروی مارو برد جلو هرکیییی نشست گفت ۲ شلوار واسم اوردن به درد نخور و خوشمنیومده دادمشون به بقیه