2777
2789
عنوان

تبریک روز مادر به مادرشوهر

| مشاهده متن کامل بحث + 633 بازدید | 90 پست
من با اینکه با خانوداه همسرم در حالت صلحیم ولی نه تاحالا تلفنی تولدشو تبریک گفتم نه روز مادر واگر بر ...

منم همینم دقیقااا

فقط سالی ۳بار میرم دوشب میمونم خونشون بر میگردم اونم مجبوری

ولی اونا هم میان ۶نفری خونم یه هفته میمونن عوضش در بیاد

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB

[QUOTE=403265929]منم همینم دقیقااا فقط سالی ۳بار میرم دوشب میمونم خونشون بر میگردم اونم مجبوری ولی اونا هم میان ۶ن ...[/QUOTE

انقدر دوست دارم قطع ارتباط کنم ولی نمیشه

همش ذهنم درگیر کارا و حرفاشونه با اینکه در لحظه جوابشونو میدم ولی حال روحیم و خراب میکنن

عزت و احترام سرشون نمیزاری دیگه شخص دوم خطابشون میکنی یعنی انقدر ارزش نداشتن که خودت شخصا زنگ بزنی ب ...

پس یعنی اونا دقیقا دارن منو بی ارزش تر از قبل میکنن با این کارشون


[QUOTE=403265929]منم همینم دقیقااا فقط سالی ۳بار میرم دوشب میمونم خونشون بر میگردم اونم مجبوری ولی ا ...

برای من خیلی بدترن،من خیلی چیزا ازشون نگفتم که خدا داند

عزیزم به نظرت من چیکار کنم ؟اصلا دلم نمیخواد بهش زنگ بزنم تحت هیچشرایطی

ببین گلم تا روزی ک دعوای جدی نکردید باید بخاطر شوهرتم ک شده بدی هاشو قورت بدی و رفتامد کنی.. من خودم توو ساختمون مادرشوهر بودم روزی نبود ک بهم زخم زبان نزنه.. یا تیکه نندازه.. یا چشم زخم نزنه.. ولی همیشه با روی باز ازش استقبال کردم و اگه ده تا حرفشو ب پسرش گفتم 20 تا حرفشو نگفتم.. خیلی اذیتم میکرد با رفتاراش و حرفاش.. منتها من صبوری میکردم و همیشه خوش برخورد بودم.. فقط سال اول زندگی ک بی سیاست بودم چندباری با شوهرم سرش دعوا کردم ولی وقتی دیدم تا من توو خونه اونام وضعیتم اینه و یجورایی رفتاراشون و حرفاشون برام مث روزای اول سخت نبود.. و دیگه سر اونا با شوهرم دعوا نمیکردم و بعضی کاراشونو با شوهرم دردو دل میکردم.. اما روزی ک مطمئن شدم پشت بچم حرفای نامربوط میزنه شدت و واقعی بودن دشمنیشو ک درک کردم از اون روز باهاش قط ارتباطم.. دیگه یکباره همه بدی هاش برام غیر قابل هضم شد.. یجوری تبدیل ب تومور بدخیم شده بود ک هیچ جوره نمیشد باهاش ادامه داد.. دیگه از اون روز قط ارتباط کامل کردیم هم خودم هم شوهرم.. شوهرمم اولش مجبورش کردم ولی بعدش خودش متوجه شد ک این بشر تا چه اندازه دشمن زندگی ماس.. و فهمید ک برای نابودی آرامش و برای از هم پاشیدن زندگی ما دست ب هر کاری میزنه.. شما هم تا کارد ب استخونت نرسیده باید بخاطر شوهرتم ک شده کوتاه بیای و رفتامد داشته باشی و زنگتم بزنی.. منو دو بار وقتی با بچم دوتایی رفتیم از خونشون با زبون بی زبونی بیرونم کردن چون حسادت این بچه رو زیادی داشتن.. بعد گلایه میکرد پیش شوهرم ک نمیایدو تحویل نمیگیریدو.. ولی من باز ماهی دو سه بار با شوهرم میرفتم.. از اونایی بود ک من وقتی تنهایی میرفتم مادرو دختر تیکه مینداختن.. بعد ک نمیرفتم پیش شوهرم گلایه میکردن ک نمیاد.. ولی پیش شوهرم هیچوقت حرف بخصوصی بهم نزدن.. اما پدرشوهرم علنی بین منو بقیه فرق میذاشت.. هیچوقت منو تحویلم نگرفت اما پیش من بارها با جاریم بگو بخند داشت.. دیگه چاره ای نیس تا جایی ک میتونی باید صبوری کنی.. هم زنگتو باید بزنی و هم ارتباط بگیری.. تا زمانی ک از حد خودشون نگذشتن باید تحمل کنی.. اینا دیگه از حد خودشون گذشته بودن ک من قط ارتباط کردم.. ب خودم دزد گفت خیلی ناراحت شدم جیگرم آتیش گرفته بود ولی بازم ب روی خودم نیاوردم و خوشرویی کردم وقتی اومد خونم.. ولی وقتی دیدم پشت سر بچمم دشمنی میکنه دیگه همه چیو گذاشتم زیر پام.. همه حرمتهایی ک ندیده بودم ولی گذاشته بودم.. همه چیو گذاشتم زیر پام. تا ابدم سر حرفم هستم.

بی ارزش نه ولی دارن بهت میفهمونن که ما فقط بخاطر پسرمون باهات حرف زدیم

خب نزنن کسی مجبورشان نکرده

حالا شب یلدا داریم میریم خونشون دو شب

موندم چجوری رفتار کنم با این آدمهای در از تیکه و کنایه و بی احترامی

ببین گلم تا روزی ک دعوای جدی نکردید باید بخاطر شوهرتم ک شده بدی هاشو قورت بدی و رفتامد کنی.. من خودم ...

بخدا که برای منم کارد به استخوان رسیده

وقتی من تازه عروس هزار بار بی احترامی ببینم چجوری بهش زنگ بزنم بابا طرف عروسی منو بهم زد به هیچجاش نبود یکماه فقط گریه کردم نمیشه که بدی کنی بی احترامی کنیم ، بعد زنگ بزنیم بهت بخدا نمیشه

اسی کادو نخر خونشون نرو اما به شوهرت بگو بهش زنگ بزنه تبریک بگه بعد شما گوشی رو بگیری تبریک بگی خودت ...

همین کارو بکن که دوستمون گفت.

وقتی سالی سه بار دو شب خونشون می مونی و میان یک هفته مهمونت می شن معلومه که تو قهر و قیافه ی کامل نیستید. یک زنگ زدن خیلی از اینا کمتره که یکهو اصرار داری نمی کنم چون دوست ندارم .

رابطه دورادور و رسمی رو حفظ کنی از قهر بهتره .

چون در صورت قهر کامل اگر همسرت باهات مشکل پیدا کنه جذب اونا می شه.

https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-1067685

اینکه شوهرم میگه برای مادرت هدیه بخریم کارو خراب میکنه

من برای مادرم یه پول ناقابلی میزنم ب عنوان کادو.. ولی قرار نیس ب دشمن زندگیم حتی زنگی بزنیم.. بزار تا عمر داره توو حسرت بچش بمونه و صداشو نشنوه.. هر چند ککشم نمیگزه.. همه کاراش ریا و تظاهر بود همیشه.. بارها دیدم حال جسمی و روحیش عالیه ولی تا پسراش از در خونش وارد ک میشدن یهو ریخت و قیافه عوض میکرد و جوری خودشو دلواپس و ناراحت نشون میداد ک پسر احمق بزرگشم هی نگران اون میشد و هزار بار میپرسید مامان چی شده آخه.. اینم الکی میگف نگرانت بودم درحالی ک ساعتها با من نشسته بود و تنها چیزی ک فک نمیکرد پسرشه.. کلا دروغگو و ریاکار و متظاهر و باسیاست بود.. مث آب خوردن دروغ میگف.. دختر منم تا حدودی ب اون رفته کارای خودشو گردن نمیگیره و راحت دروغ میگه! شماهم فعلا بخاطر شوهرت باید کوتا بیای مگر اینکه روزی برسه ک مادرشوهرت بخاد علنا باهات دشمنی کنه.. تیکه پرونی و زخم زبان زدنو ک ب هممون زدن ولی سر اینا ک واقعا نمیشه ک کات کرد..

همین کارو بکن که دوستمون گفت.وقتی سالی سه بار دو شب خونشون می مونی و میان یک هفته مهمونت می شن معلوم ...

چجوری بهتون بگم من مجبوری میرم خونشون سالی ۳بار

همون هم میرم اونجا خیلی به من بی احترامی. میکنم

شما از دور میخونی فکر میکنی ۲شب خوش میگذره ولی اصلا اینطور نیست با زبونشون زهر میریزن

خونه یه منم میان میمونن میخوام بگن ما اینجا همه کاره این وقتی میان خونم اصلا اینجا هم منو آدم حساب نمیکنن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز