اینی که می گم بیشتر ضدحاله تا شاد ولی الان خیلی بهش می خندم
بچه که بودم تقریبا ۵ساله ، شایدم کمتر حتی
عروسی داییم بود ، کیک رو آوردن من دو زانو نشستم بغل کیک هی خودمو تاب دادم که برم تو کیک و بعد بگم اتفاقی بوده هربار نزدیک میشدم به هدفم یکی از پس یقم میگرفت و کیک رو نجات میداد
نزدیک ۷ یا ٨ بار تلاش کردم و ناکام موندم با عصبانیت تمام بی خیالش شدم ، پاشدم برم پی کارم تا پاشدم یه بنده خدایی که داشت رد میشد پاش خورد بهم با ...ون افتام تو کیک😫😫
کیکه خراب شد به درک خب لامصب اونوری میزدی با صورت میرفتم توش حروم نشه😂😂