اون برای خودشیرینی ازبون من دروغ گفت توتاپیک های قبلی کلیشوتوضیح دادم مادرشوهرم وقتی شوهرم خونه نبوداومدکلی فحشم داداشکمودرآوردبه شوهرم گفتم بعدیکی شاهداروآوردیم گفت من ازهیچی خبرندارم که جاری دیگم بودشوهرم خواست زنگ بزنه به داداشش جاریمولوبده ولی چون جاریم حامله اونم توعقدمادرشوهرم چون دخترخواهرشه گفت این کارونکن به بهانه یه بلایی سربچش میاره خونشو میندازه گردنت شوهرم درعوضش جلوی کلی بامادرشوهرم دعواکردوگفت هرکی هرچرتیومیگه باورنکن
شوهرش روزعروسیش اشکشو درآوردوکتکش زد
چون رفته بودتاج چهارمیلیونی برداشته بود که قراربودتاج یه میلیونی برداره همون مادرشوهرم که اونوعزیزداشت زنگ زده به برادرشوهرم پرش کرده بودتاوقتی رسیدن باماشین به عروسی سرش دادوغرزده بود
بعدشم که توعروسی هم شوهرش هم مادرشوهرم ترش کرده بودن تحولیش نگرفتن موقعی که عموی عروس اومدسبک بازی درآورددامادمسخرش کردعروس گفت چرامسخره میکنی بادست زدتوپهلوش یه ساعت بودپهلوش روگرفته بودوقتی هم رفتن خونشون کتکش زده بودکه جیغشوهمه همسایه هاشون شنیده بودن