2777
2789
عنوان

از فکر و خیال خوابم نمیبره

152 بازدید | 34 پست

وقتی ازدواج کردم مادرشوهرم خونه ی کلنگی و داغون زندگی میکرد که سه دانگش مال خودش بود ، الان دو ساله که از دولت شوهر من خونشو نو کرده دو سه بار گفته خونه خواهرت کوچیکه یا قبلنا میگفت‌ خونه بابات یه خوابه ، 

منم میخام فردا صبح برم خونشون بهش بگم مگه خواهر من رفت اینور اونور بگه خونه تو داغونه ، یا مگه اتاقت در نداشت جلوی پسر جوونات پرده کشیده‌بودی رفتیم جایی بگیم ، میخام برم بگم مگه خونت بزرگه قلبتم بزرگ شده

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB

چراهمونجاک گفته جواب ندادی؟اینجوری خیلی راحتترنبودی تااینکه فردایهوبری بگی؟

هم خونه ی خودم بود ، هم من اون لخظه که به چیز میگن نمیتونم جواب بدم بعدا خودخوری میکنم 

میخام برم با ملایمت و خنده بگم ، میخاستم وقتی با شوهرم رفتیم بگم ولی نمیتونم صبر کنم تا اون موقع

اره به شوخی بنداز حرفشو بزنه دوباره گفت بگو ای بابا مادر جان الان نگاه نکن به لطف پسرت خونه تو بزرگ کردی یه زمانی پرده میکشیدی وسط خونه بعدم لبخند بزن بگو شوخی کردم

هم خونه ی خودم بود ، هم من اون لخظه که به چیز میگن نمیتونم جواب بدم بعدا خودخوری میکنم

آخخخخ الهی براخودمنم پیش اومده ک توذهنم نمیادچی بگم چقدحال بهم زنن وخودخوری کردم،اماتصمیم گرفتم درجاجوابشونوبدم حتی اگ توذهنم چیزی نیادبگم دیگ ب دیگ میگه روم سیاه ک باخودش هزارتافک کنه براچی اینوگفت براکدوم مساله گفت،حداقل میدونم ی چیزی گفتم😂

اره به شوخی بنداز حرفشو بزنه دوباره گفت بگو ای بابا مادر جان الان نگاه نکن به لطف پسرت خونه تو بزرگ ...

نه میخام برم همون بگم که برای گله اومدم ، شوهرم فردا ساعت ۱۱ شب میاد وگرنه با اون میرفتم ، من ۴ ساله ازدواج کردم تا حالا هم بدون شوهرم نرفتم خونشون ، صمیمی نشدم باهاشون

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز