من مامانم فوت شده وتک فرزندم بابامم ازدواج نکرد
یک ساله متاهلم و روزی نبود که خودموسرزنش کنم که چرا ازدواج کردم و بابامو تنها گذاشتم
بابامم کلا همیشه از ادمایی بود ک نسبت به داماد گارد داشت
عموم به تازگی فوت شد و بابام خیلی اذیت شد بعدش
ولی تنها کسی که فکر نمیکردم بتونه باعث بهبود حال بابام بشه،همسرم بود
_
اصلا باورم نمیشه انقدر قشنگ میتونه دل بابامو به دست بیاره و حالشو خوب کنه
از این ور شوهرم هی میگه بابات باید بیاد خونمون
از این ور بابام هی زنگ میزنه دلم واسه محمد تنگ شده
اولین بار بود که نه تنهاعذاب وجدانی نداشتم بابت ازدواجم بلکه خوشحالم بودم