2777
2789

سلام آبجیا اگر خاطره ای دارید در مورد موضوع مطرح شده بیان کنید..




صدایت میکنم در لحظه های خیس نیایش ،لحظه هایی ازجنس پرستش!باتوسخن میگویم!گاه بازبان،گاه با اشک،خودت حاجتم رابرآورده ساز!   ای یگانه معبود من!

اگه تجربه کرده بودیم اینجا چکار میکردیم؟

الان زیر خروارها خاک بودیم

نبودنِ تو فقط نبودن تو نیست، نبودنِ خیلی چیزهاست...کلاه روی سرمان نمی ایستد! شعر نمیچسبد...پول در جیب مان دوام نمی آورد! نمک از نان رفته!!! خنکی از آب.......ما بی تو فقیر شده ایم مادر💔

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

منظورم اینه که برا چند دقیقه مرگ و احساس کنید و بعد به این دنیا برگردید

صدایت میکنم در لحظه های خیس نیایش ،لحظه هایی ازجنس پرستش!باتوسخن میگویم!گاه بازبان،گاه با اشک،خودت حاجتم رابرآورده ساز!   ای یگانه معبود من!

اگ تجربه کرده بودم ک حالا اینجا نبودم

و تـو مـیـتـوانسـتـی بـه چـشـمـانـم نـگـاه کـنـی و گـلـویـم را بـا چـاقـویـی تـیـز بـبُری،و مـن مـیتـوانـسـتـم در آخـریـن نـفـس،از تـو بـخـاطـر خـونـی شـدن دسـت هـایت مـعـذرت بـخـواهـم...P&F

نه والا مگه بلیطه رفت و برگشت زدن😅😅😅😅😅

برای برنگیختن حسادت اسب سوار خر نشو همین دیگه گفتم سوار هر خری نشین                                                                                         یه عده انگار دوراز جون ادم نیستن مثله ادم باهاشون حرف میزنی گاز میگیرن 😕😕😕😕😕😕😕😕😕😕😕😕😕😕😕😕متاسفانه بعضیارو نمیشه قانع کرد، باید به نفهمیشون احترام گذاشت                                به بعضی ها باید گفت کورمون نکنی با اون روشن فکریت چلچراغ

اوهوم

موقع سقطم

١٥بهمن ٩٦لعنتي

يه پسر دارم شاه پسره❤️براي من تاج سره❤️ازهمه ي دنيا سره❤️اميد فرداي منه❤️تموم دنياي منه❤️تو دنيا همتا نداره❤️اين پسرو شاه نداره😍👶🏻🤰🏻

من ۱۲ سالم بود عروسی عموم موقع برگشت از تالار تو ماشینا جانبود به بابام گفتم میرم تو صندق یک رب راه دیگه اونم قبول کرد ولی موقع پیاده شدن منو یادشون رفت و بخاطر سرصدا و شادی بعد عروسی تو منزل من هرچقدر جیغ کشیدم کوبیدم به صندوق کسی نشنید.و تا صبح اونجا بودم که دیگه داشتم خفه میشدم.موقع صبونه مامانم یادش افتاده بود من نیستم...بعععععله

یکی از آشناهای ما رفته کما و مرگ رو دیده .وقتی به هاش اومد کلا عوض شد .ی آدم دیگه ای شده .مهربون و ی خانم ساده بود الان محجبه شده و محتاط .ولی کلا همه شیفته اش هستن اینقد که مهربون  خوش صدا و خوش قلبه .زیاد توضیح نداده فقط گفته داد میزدم من نمردم اما بیهوش بود انگار که رفته و برگشته .البته دستگاه هاشو میخواستن دربیارن جون قلبش ایستاده بود بعدا برگشته

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز