به حسینت قسمت میدم مگه نمیگی که برام عزیزتر از پسرام هست
یه نگاه به من بنداز ببین حتا عین مردم نمیتونم غذا بخورم نمیبنی مادرشوهرم چقد خوشحال چون من خونه بابام و هی میاد بچمو ببره ومیره با شوهرم
وقتی من این چیز ها رو میبنم بنظرت میتونم دوم بیارم بحسینت بزور نفسم میاد بالا
بحسین قسم کسی رو ندارم پا میونی کنه به خسینت قسم راهی نموند برا اشتی
با اشک مینوشم برات تو رو حسین یه نگاهی به من بنداز نه بخاطر من بخاطر بچه دوسال ونیمم نزار عین یتیمها بزرگ بشه فردا معلوم نیست شوهرم با کی ازدواج میکنه معلوم نیست چه رفتاری با یچم داشته باشه اونم دختره دلت میاد یا ام البنین
راهی برای اشتی جلو من قرار بده بزار شوهرم برا اشتی بیاد دنبالم بزار غروروش رو بزار کنار
اگه تا فردا یا پس فردا خبر شد بخدا به امام حسین قسم برات سفر در شب شهادت میچینم
دستمو بگیر یا ام البنین