ترس از قحطی دیوونم کرده

ازه بارونه ولی نه اونجوری که فک میکنی نم نم میزنه الان وایساده

آره میخوام زیاد نیاد؛کار اداری دارم.

خدایا شکرت که تو هوام مازوته . دارم سم میخورم. 

کدوم نعمت مگه نعمتی عم گذاشتن کل دلخوشیم تو شمال بع ابو هواش بود اونم الوده کردن یه بارون نمیاد 

نه زیاد نیس 

برای همین بارون الودگی ترس از آینده

الکی چرت و پرت نگید 

اونام میگن از بی حجابی هست 

دو طرف می افتن به جون هم 

خشکسالی دیگه ، شده 

به جای این حرفا دعا کنیم بارون بیاد 

خشکسالی و آلودگی یه طرف 

انقدر دو طرف به هم چرت و پرت میگن اخر دعوا هم میشه 

قربانت؛از استرس نخوابیدم؛دوست داشتم بارون خیلی بیاد آلودگی شمال رو ببره؛آحه همش یه شمال رو داریم اونم این جور بشه ولی بچم باهامه ؛ترسیدم زیاد بیاد بارون.

خخخخ والا ،شایدم بخاطر سگ گردانیه

روزت رو باانرژی وافکار مثبت شروع کن،قحطی هم بیاد برای همه هست،امیدوارم خدا ارامش به مردم سرزمینم هدیه کنه

پدربزرگ خدابیمرزم،سال۷۶فوت کرد،تعریف میکرد از قطعی بزرگ سال۱۲۹۶،میگفت کشاورز بودیم وداشتیم گندم هایی که کاشته بودیم وسر نکرده بودو بعنوان علوفه برای دام جمع میکردیم،میگفت واقعا هیچ برای خوردن نبود،وما هم ۱۰تا کشاورز یکم نون نخود که گویی خیلی بدخور هست با  کمی دوغ برده بودیم،خلاصه ناهار میخورن،که میگفت یکی از دور دیدیم داره میاد،گویی از روستاها اطراف دنبال غدا بوده،میگفت تو مسیر از گرسنگی برگ درختا میخورد،خلاصه به ما رسید وگفت چیزی برای خوردن ندارید،گفتیم فقط کمی دوغ ترش داریم،گفت خب پس چرا زودتر نگفتید،

رفت از زیر بوته ها سرگینا چهارپاها که از سال قبل مونده بود وخشک شده بود رو تو اون دوغ خورد کرد،وخورد،میگفت با دیدن این صحنه،همه فقط گریه میکردن،

داستان هاش از قحطی بزرگ زیاد بود،این یکی از اون همه داستان بود

خدا رو شکر که تن سالمه 🙏

دستت سالمه الان تایپ میکنی 

شکرت لقمه غذا از دهانت پایین میره 

شکرت پدر و مادر و خانواده داریم 🌱

شکر اینقد رزق هست که در خونه مردم نمیزنیم 

و محتاج کسی نیستیم 🥰

شکرت واسه آبی که می نوشم 

شکر واسه لبخندم 😌

و لبخندی که میتونم رو لب فرد دیگه بنشونم

شکر بابت این که هنوز زنده ام 

میتونم خیلی کارهای خوب انجام بدم و پرونده عملم رو درخشان کنم تا بعد رفتنم از این دنیا دستم پُر باشه و بهترین جایگاه ها رو خدا بهم بده .

چون همین لحظه که باهم صحبت میکنیم 

خیلی ها از بین ما رفتن و مهلت شان تمام شد .

اما من طلوع آفتاب رو ان شاءالله می بینم .

خدایا شکرت واسه تمام فرصت ها و نعمت هام 

و تک تک سلول های بدنم ...

خدا تو قرآن فرمودن اگر بخوای نعمت های ما رو بشماری نمیتونی ❤️

نگرش باید تغییر کنه .

و الا دلیل برای ناله زیاد هست 🙏