خیانتاش که بماند
وقتی افتاد زندان برای بدهی و هر روز زنگ میزد و گریه میکرد درم بیار، برات این کارو میکنم اون کارو میکنم
طلاهات و بفروش دوباره برات میخرم
یک ماه تمام با شکم حامله عین سگ پاسوخته براش دویدم
اخرشم بهش گفتم اخه انقدر هرزه بازی نکن
گفت تو کی هستی که منو چک میکنی
هیچ گهی نیستی