ی اجی داره ک طلاق گرفته و خونه است،داداشش مریضه و توانایی کار نداره.مامانش مریضه و هزینه دارو داره.پدرش هم سنش بالاست توانایی کار نداره خودش تنهاست و هزینه همه اینا ب عهده خودشه.درامدش هم خوبه خداروشکر ولی ب خاطرش مجبوره از ساعت هفت صبح تا ده شب همش کارکنه دلم میگیره براش 😔😔 وگاهی وقتا دلم تنگ میشه ب خاطر اینکه زحمتش زیاده خیلی وقتا دیدنمون کنسل میشه و حتی تماس و پیام ک میگیره مجبوره فورا قطع کنه
از طرفی حس میکنم خانوادش خیلی درکش نمیکنن و مدام واسه پول زنگش میزنن و میگن نیاز داریم.مامان من خیلی وقتا نیاز داشته ولی دلش نمیاد ب بچه هاش یگه و ی جوری میسازه..امروز عصبانی شدم وقتی گفت مامان زنگ زده ی پونزده واریز کن برامون اونم گفت خودت زنگ ب مامانم بزن بگو ی خورده درکش کنید اگ میخوای ولی من زنگ نزدم وچیزی هم نمیگم بالاخره مامانش هست ولی حرف اینه کاشکی ی ذره دلشون بسوزه برا سختی های پسرشون