این جملهای که نامزدت گفته کلید مشکلتونه؛ دقیقاً همونجاست که باید زیرش خط قرمز بکشی:
«هرچی بخوای برات تأمین میکنم، نمیذارم کمبود حس کنی… ولی اونا هم خانوادهمن.»
این از بیرون جملهی قشنگیه، ولی از نظر رابطهای یک هشدار جدیه.
چرا؟ چون یعنی:
۱) هنوز یاد نگرفته بین “وظیفه” و “فداکاری بیحد” مرز بذاره.
میگه اونا خانوادهمن… خب درست.
اما تو هم شریک آیندهی زندگیشی.
وقتی تمام پول، وقت، انرژی، اعصاب و تمرکزش میره سمت خانواده،
چیزی که برای رابطهی شما میمونه چی میشه؟
هیچی. و دقیقا همینه که الآن حسش میکنی:
کمبود وقت، قطع تماس، کنسلکردن دیدار…
۲) این جمله که “هرچی بخوای برات تأمین میکنم” فقط یک جبران احساسیه، نه یک راهحل.
آدمی که از ۷ صبح تا ۱۰ شب کار میکنه نمیتونه کنار تو کیفیت رابطه بسازه، چه برسه بخواد نیازهای تو رو کامل درک و تأمین کنه.
پول همیشه جای رابطه، حضور، توجه، مشارکت و آرامش رو نمیگیره.
۳) تو داری خطر بعد از ازدواج رو دستکم میگیری.
الان نامزدین و باز اینقدر درگیر خانوادهشه.
بعد از ازدواج، خرج و مسئولیت شما هم اضافه میشه.
اگر مرز نذاره، عملاً میشه:
نصف حقوق برای خانواده خودش
نصفش برای زندگی مشترک
وقت = صفر
انرژی = خالی
رابطه = فرسوده
تو شروع میکنی از تنهایی و بیتوجهی ضربه خوردن،
اون هم از فشار مالی له میشه
و خانوادهش همچنان توقع دارن.
۴) مشکل این نیست که خانوادهش نیاز دارن.
مشکل اینه که او بلد نیست "نه" بگه.
همین.
حالا
تو دقیقا از چی میترسی؟
سه حدس احتمالی میزنم؛ یکی رو انتخاب کن اگر درست بود بگو:
میترسی اگه دربارهی مرز حرف بزنی، فکر کنه داری علیه خانوادهش میشی؟
میترسی عصبانی بشه یا از تو دلخور بشه؟
یا میترسی رابطهتون سرد بشه و فکر کنه توقع داری؟
بهم بگو کدومه — تا بگم چطور بدون درگیری و بدون اینکه “عروس حسود” به نظر بیای،
مرزبندی رو با خودش روشن کنی.