شاید قبلاً باهم دوست بودن ناخودآگاه چشم تو چشم شدن
بیخیال ابجی بچسب بزندگی . بنده خدا منظوری نداشته
عزیژم عزیزمممممم دلم میخاد اون لحضه بالا سرت بودم دوستت بودم میزدمت
رسما خودتو کوچیک و خوار این ناچیز کردی
شوهرته ولی ببخشید بی پول و گدا بوده و خیلیم بی لول
اصن من توجه. کردم مرد هرچوی خشگلتر قد بلند تر پولدارتر از خانواده سطح بالا و اصیل تر،
فروتن تر عاقل تر مرد تر و همه چیز تموم تر
منم مث تو با ی همچین عوضی بودم فهمیدم که فقط مردای خوشتیپ پولدار و تحصیل کرده دریت حسابین این گدا گودول ها مخ ندارن
البته فقیر خیلی خوب و ادم حسابیم هست تو رفتی سمت ی فقیر ناچیز هیز بی فرهنگ
پس تقصیر پدرتم بوده
من اصلا تورو مقصر نمیدونم چون از سر بچگی بوده منم این کار کردم پشیمون شدم و عقب کشیدم در شرف نامزدی بودیم
بعد دیدم یه مردای با لول و خفن اومدن سمتم هرچی همه چیز تموم تر بودن با شخصیت تر بودن
وای خانوادشو اگ ببینی بالا میاری بعد طاقچه بالا میزاشتن واسه من.
خواهرش میگفت همسایه ها بهش لباس میدن
یعنی رسما گدایی میکنه.بچه ها خواهرش مثل گداها میگردن دمپاییا کهنه کهنه.
بعد زبون دراز وحشی ان خانوادش
فک کن ب من میگفتن تو لیاقت نداری بخاطر همین پاگشات نکردیم خواهرش ب من گفت.
اوووووه بیخیال اسی منم گفتم یکی دو هفته است عقد کردید
اگه چیزی بود تا الان هزار برابرش رو میدیدی
دختره ازش بزرگتره بچه داره جای خواهر بزرگترشه، زشته این حرفا
خواهر برادر نگاه نمیکنن بهم؟ هر نگاه هم به منظور بد نیست! چه میدونم یه حرفی بینشون بوده شاید مثلا شوهرت با نگاهش بهش میگفته دیدی زن گرفتم بالاخره؟ :)) یا بحث بحث خانوادگی داشتن بهش فکر میکردن ، یا اصلا سر و وضع دختره خاص بوده نگاه شوهرت روش بوده و میپرسیده این چرا همچین پوشیده
اوووو هزارتا دلیل میتونه داشته باشع
