من دقیقا ۱۱ آبان ماه پیش بعد از یکسال رفتم سالن ک موهامو امبره روسی بزنم رنگ روشن تمام دکلره و پر ....
به شوهرم از دو ماه قبل گفته بودم که من وقت دارم و باید دیگه برم چون خیلی نامرتب شده بودم و تو باید پول بهم بدی ....
اونم گفت من فعلا پول ندارم پولامو لازم دارم ...
منم گفتم پس کار من چی... دو روز کارم طول میکشع گفت اصلا نمیخام بری ....
منم گفتم نخیر من باید برم چون خیلی خود خاه تشریف داره و همش به فکر خودشه ...
منم شب قبل از رفتن بهش گفتم ک پس نهارمونو تو سفارش بده حالا که دیگه پول نداری اونم قبول کرد و گفت باشع نهارتون با من در ضمن فقط من بودم و دوستمو و دستیارش .... ی وقت فکر نکنین ی ارتش آدمم میخواسته نهار بده ...
رفت و گذشت تا اینکه شد ساعت ۴ بعد از ظهر و منم گفتم که برامون غذا بگیر اونم تا ۴ و نیم گرفت و با اسنپ فود فرستاد ...
گذشت و من اومدم خونه و مریض شده بودم هم پریود شدم هم سرما خوردم
آقا اومدم گفت از وقتی رفتی سالن عوض شدی ...منم گفتم اینطور نیست من مریضم شروع کرد به بهانه گرفتن و گیر دادن حتی بهم حمله کرد و چیزی سمتم پرت کرد و خاست منو بزنه ....
منم از همون روز به خودم قول دادم که دیگه تو خرج خونه هیچ کمکی بهش نکنم تمام پولامو از اون روز به بعد صرف روتین پوستی و موهام کردم و خیلیم از این بابت خوشحالم