2777
2789
عنوان

شدم یه چاقالوی بی مصرف 💔😭

| مشاهده متن کامل بحث + 196 بازدید | 31 پست
😂 بیا جامونو عضو کنیم یه سال بشیم 60 کیلو هردومون.

کاش میشد به خدا با کله قبول میکردم 

هروقت ناامید شدم هروقت کم آوردم فقط یک جمله با خودم گفتم که آرومم کرد (این نیز بگذرد)

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

اهل هله هوله نیستم خیلی به چای شیرین و خامه محلی علاقه پیدا کردم هرروز صبح هم نون بربری داغ سفارش می ...

ببین. نون. کلا یا حذف یا در. دوکف دست. برنج. ۸ قاشق خورشتی. ۴ قاشق.  به جای نون.  با کاهو لقمه. بگیر. خامه حذف. کن اوتمیل بخور من ایناروحذف کردم 

هی خواهر اگه بدونی اینقدر مشغله فکری دارم نمیدونم چیکار کنم بهم ریخته ام

همه زندگیا سخته عزیزم، منم بخام از زندگیم بگم تو میگی پس زندگی من باز بهتر از توئه ولی تا وقتی ک خودمون به خودمون اهمیت ندیم هییییچکس هیچکاری برامون نمیکنه، به پسرت بگو  احتیاط کنه برا موتور ولی نیازم نیس به خودت زیادی استرس بدی، ادم اگه بخاد به همه ی بیرون رفتنای خانواده وسواس نشون بده دیوونه میشه، حالا من دخترمم با شخصی میره مدرسه هزار فکر میاد تو سرم ولی خب خودمو میزنم ب اون راه حداقل بخاطر آرامش اعصاب خودم چون بچه هام بهم نیاز دارن، ن ب یه مادر عصبی به یکی ک همه جوره پشتشون باشه و خودشم حالش خوب باشه

ببین. نون. کلا یا حذف یا در. دوکف دست. برنج. ۸ قاشق خورشتی. ۴ قاشق. به جای نون. با کاهو لقمه. بگیر ...

چقدر خوب که تونستی من نمیتونم از همه چیز گذشتم از خامه و نون بربری نگذشتم باورت میشه حتی نهار و شام هم خجالت نکشم کسی خونه نباشه میخورم 😔 

هروقت ناامید شدم هروقت کم آوردم فقط یک جمله با خودم گفتم که آرومم کرد (این نیز بگذرد)

چقدر خوب که تونستی من نمیتونم از همه چیز گذشتم از خامه و نون بربری نگذشتم باورت میشه حتی نهار و شام ...

باورت نمیشه. یک ساعت گاهی نیم. ساعت. هرروز حلقه. زدم جوری شدم. هرکی میدید میگفت. لیپو کردی

همه زندگیا سخته عزیزم، منم بخام از زندگیم بگم تو میگی پس زندگی من باز بهتر از توئه ولی تا وقتی ک خود ...

ببین من پدر و مادرم منو توی سن خیلی زیاد به دنیا آوردن این استرس لعنتی از بچگی به جونم افتاد از وقتی میدیدم خواهرزاده هام پدر و مادر جوون دارن پدر و مادر من پیرن عذابی داشتم همه سر خونه زندگی خودشون من خونه بودم پدر و مادرم مریض میشدن اینقدر نماز میخوندم و دعا میخوندم که نمیرن من تنها بشم خدای نکرده پدرم چند سال پیش فوت کرد😔 به خاطر کهولت سن.. الان مادرم بیماره خواهرام هیچ درکم نمیکنن منم همسن دختراشونم حتی کوچکترم همش بهم استرس میدن مواظب مامان باش مامان مریضه پیره.. من چه گناهی کردم هم زندگی زهر خودم هم خانواده ام بعضی وقتا میگم کاش منو شوهر نمیدادن منم میموندم از مادرم پرستاری میکردم دخترا خواهرامم یه جوری دیگه ناراحتم میکنن..😔

هروقت ناامید شدم هروقت کم آوردم فقط یک جمله با خودم گفتم که آرومم کرد (این نیز بگذرد)

باورت نمیشه. یک ساعت گاهی نیم. ساعت. هرروز حلقه. زدم جوری شدم. هرکی میدید میگفت. لیپو کردی

عزیزم من چند ساله حلقه خریدم هرکاری کردم نتونستم حلقه بزنم هرکاری 

هروقت ناامید شدم هروقت کم آوردم فقط یک جمله با خودم گفتم که آرومم کرد (این نیز بگذرد)

ببین من پدر و مادرم منو توی سن خیلی زیاد به دنیا آوردن این استرس لعنتی از بچگی به جونم افتاد از وقتی ...

چند سالتونه 

منم رژیمم

دیگه تراپیستمم نمیتونه بتراپه...حس عنکبوتی رو دارم که نمیدونه چیتار کنه..

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز