هرچی تلاش میکنم دوباره ول میکنم 🥲 دیگه نمیکشم وزنم ۸۸بود ول کردم شدم۹۳امروز رفتم روی ترازو دیگه اینقدر حرف شنیدم از همه ولی انگارعین سیب زمینی بی رگ شدم مربی گفت که خیلی بالا تنت گنده و وحشتناک شده مبخوای از این هم گنده تر بشی هرجا هرکس حرف میزنه بهم ولی نمیدونم چه مرگمه چون میکنم تا۸۶میرسم دوباره بالا میرم خستم به خدا 😭💔
هروقت ناامید شدم هروقت کم آوردم فقط یک جمله با خودم گفتم که آرومم کرد (این نیز بگذرد)
هی خواهر اگه بدونی اینقدر مشغله فکری دارم نمیدونم چیکار کنم بهم ریخته ام
همه زندگیا سخته عزیزم، منم بخام از زندگیم بگم تو میگی پس زندگی من باز بهتر از توئه ولی تا وقتی ک خودمون به خودمون اهمیت ندیم هییییچکس هیچکاری برامون نمیکنه، به پسرت بگو احتیاط کنه برا موتور ولی نیازم نیس به خودت زیادی استرس بدی، ادم اگه بخاد به همه ی بیرون رفتنای خانواده وسواس نشون بده دیوونه میشه، حالا من دخترمم با شخصی میره مدرسه هزار فکر میاد تو سرم ولی خب خودمو میزنم ب اون راه حداقل بخاطر آرامش اعصاب خودم چون بچه هام بهم نیاز دارن، ن ب یه مادر عصبی به یکی ک همه جوره پشتشون باشه و خودشم حالش خوب باشه
همه زندگیا سخته عزیزم، منم بخام از زندگیم بگم تو میگی پس زندگی من باز بهتر از توئه ولی تا وقتی ک خود ...
ببین من پدر و مادرم منو توی سن خیلی زیاد به دنیا آوردن این استرس لعنتی از بچگی به جونم افتاد از وقتی میدیدم خواهرزاده هام پدر و مادر جوون دارن پدر و مادر من پیرن عذابی داشتم همه سر خونه زندگی خودشون من خونه بودم پدر و مادرم مریض میشدن اینقدر نماز میخوندم و دعا میخوندم که نمیرن من تنها بشم خدای نکرده پدرم چند سال پیش فوت کرد😔 به خاطر کهولت سن.. الان مادرم بیماره خواهرام هیچ درکم نمیکنن منم همسن دختراشونم حتی کوچکترم همش بهم استرس میدن مواظب مامان باش مامان مریضه پیره.. من چه گناهی کردم هم زندگی زهر خودم هم خانواده ام بعضی وقتا میگم کاش منو شوهر نمیدادن منم میموندم از مادرم پرستاری میکردم دخترا خواهرامم یه جوری دیگه ناراحتم میکنن..😔
هروقت ناامید شدم هروقت کم آوردم فقط یک جمله با خودم گفتم که آرومم کرد (این نیز بگذرد)