من تو تاپیک های قبلیم گفتم که بنا به دلایلی کوتاه یا بلند مدت فعلا ایران نیستم و قصدم ندارم برگردم با دعوت نامه اومدم هستم ویزای دیگمم در حال اماده شدنه اگه خواستم بعدا بمونم ، اما با همسرم لصلا در ارتباط نبودم این مدت چون نمیخواست من بیام مخالف بود منم حال روحیم خوب نبود ، اما امروز مادرشوهرم تماس گرفت که تو خیلی بی مسئولیتی ، پسرم حالش خوب نیست نمیتونه سرکار بره همیشه فک میکردم تو اونو دوست داری در حالی که چمیدونم دنبال منافع خودت بودی و ..
منم جوابشو دادم اما واقعا ناراحتم از اینکه فکر میکردم درک و شعور داره اما هیچی به هیچی
اصلا متوجه نیستن من عزیزترین دوستمو از دست دادم نیاز به ارامش دارم نمیخواستم تو خونه ای بمونم که دوستمو ازم گرفته🥲🥲🥲
از شوهرمم بدم اومد که انقد ضعیفه که کسی بخواد براش دلسوزی کنه
خدا کمکم کنه واقعا😭