ده سال پیش همسر من با یک خانمی در حد چند تا پیام صحبت کرده بود که خدا رحم کرد و من فهمیدم و خودشم پشیمون شد و حق طلاق رو بهم داد و .....نبخشیدم ولی سعی کردم فراموش کنم از دیروز یادم افتاده نکنه شوهر من از اونا باشه که دلش میخواد همسرش باشه ولی یک دوست دخترم داشته باشه برای عشق و حالش ازش پرسیدم تو از اون ادم هایی هستی که دوست داری همسرت باشه و دوستشم داری ولی یک دوست دخترم داشته باشی خیلی راحت گفت ده سال پیش افکارم اینطور بود ولی بعد اون اتفاق تلنگر خوردم که اگر زندگیم خراب میشد چی و اصلا اینطوری دیگه فکر نمیکنم و جلو نفسم بد رو میگیرم و تمرکزم رو زندگیمه .من از صبح تا الان ناراحتم مگر من چه مشکلی داشتم که افکار شوهرم اینطور بوده همین طور ناراحتم به نظرتون بهش اطمینان کنم و بچسبم به زندگیم یا نمیدونم خیلی دل شکسته ام