2777
2789
عنوان

داستان توکل

29 بازدید | 0 پست

📚📚

#داستان_شب


در زمان موسی خشكسالی پيش آمد. آهوان در دشت، خدمت موسی رسيدند كه ما از تشنگی تلف می شويم و از خداوند متعال در خواست باران كن.


موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود. خداوند فرمود: موعد آن نرسيده است. موسی هم برای آهوان جواب رد آورد.


تا اينكه يكی از آهوان داوطلب شد كه برای صحبت و مناجات بالای كوه طور رود. به دوستان خود گفت: اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانيد كه باران می آيد وگرنه اميدی نيست.


آهو به بالای كوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راه برگشت وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه كرد ناراحت شد، شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت: دوستانم را خوشحال می كنم و توكل می نمایم، تا پایین رفتن از کوه هنوز امید هست.


تا آهو به پايين كوه رسيد باران شروع به باريدن كرد!...


موسی معترض پروردگار شد. خداوند به او فرمود: همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که آهو دوباره با توکل حرکت کرد و اين پاداش توكل او بود..


☆ یادمون باشه در همه حال ناامید نشیم و توکل به خدا داشته باشیم. 🥹

اللهم عجل الولیک الفرج 💚💚                                                   ختم روزانه هر تعداد صفحه از قرآن که دوست داریم در گروه قرآنی ایتا👈دستتون رو روی لینک نگه دارین بعد گزینه باز رو بزنید https://eitaa.com/joinchat/2844198203C1920725403

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز