عروسیم خواهرم 15 روز بود زایمان کرده بود
دوستمم هم 20 روز از زایمانش می گذشت
خواهرم مادر همسرش بچه رو توی کریر یه گوشه سالن نگه داشت سرش هم کلاه بود و روی گوش هاش
هیچ کدوم اذیت نشدن
آدم بیخیال و خونسردیه
به نظر من که اینجور آدما همیشه سالم ترن تا آدمای حساس
شاید جایی نداشته بچه شو بزاره
از دور نباید زندگی دیگران قضاوت کرد
بچه ی خودشه خودش میدونه چیکار کنه یا نکنه
اتفاقا بچه هم تو سر و صدا میخوابه راحت باند هم دم گوشش نیست که مشکلی پیش بیاد یه صدای مبهمه که اونم تو عالم خواب متوجه نمیشه
قطعا پدرو مادر اون بچه بهش دلسوز ترن و بهترینو براش میخوان تا من
شاید مادر از نظر روحی نیاز داشت
من خودم بچم ۱۵ روزش بود با اون دوتا بچم رفتیم شهربازی
چون تو خونه بودن داشت عصبیم میکرد
اینا به کنار اینکه الان همه مریضن سرما دارن بچه ۱۰ روزه خیلی ضعیفه
من یکی از دوستام بچش زیر یک ماه بود چون داداشش میرفت مدرسه سرما خورده بود بچه هم مریض شد حدود ۱۳ روز بستری بود چون سرما خوردگی باعث شده بود سینه پهلو کنه دوستم الان که دو سالشه هنوزم بدنش ضعیفه حالا اینجا خیلیا میگن چه اشکالی داره
الان دیگه زمان قدیم نیس ک میگفتن تا 40 روز زن زائو نیاد بیرون
اون مادرم لابد احساس میکرده نیاز داره ب اینکه روحیش عوض شه
برا نوزادشم لابد ی فکری کرده ک سرو وصدا اذیتش نکنه
اینقدر بارداری سخت میگذره از نوسانات هورمونی بگیر تا بقیه... بعد به دنیا اومدن بچه دیگه واویلا ..
تو این حال و احوال فقط یه عروسی میتونه حالت رو خوب کنه💃💃💃💃💃💃💃
برای من که عجیب نیست چون نه به خودم نه بچهها زندگی رو سخت نمیگیرم.
حالا امده عروسی چی شده مگه؟
قطعا خودش بیشتر دلش برای بچش میسوزه وموضوعیه که به خودش مربوط بوده
شاید هم داخل گوشش چیزی بوده و شما متوجه نشدید
