مقداری طلا داشت گفت بفروشم خونه بخرم
ی خونه نوساز پیدا کردیم و خرید ک 400 موند و قرار شد بدیم رهن
هی رفت اومد رفت اومد ک چرا طرف نمیزنه ب نامم
طرف گف حاج خانوم مستاجر نیس اگر داری 200 بده من ی مستاجر دارم بیاد بشینه و بزنم بنامت
مامانم داد و قرار شد مستاجر از برج 9 بیاد بشینه
مستاجر گف برای خونه حفاظ بزنید من وسایلامو دزد نبره ب مامانم گفتیم گفت نه من ندارم من نمیتونم ب من چ
شوهرم با مستاجر حرف زد و 10 ازش گرف و گفت مادرخانومم سرسال میده بهت
حالا این ماه شارژ پای مامانمه زنگ زدم میگم شارژ باتوعه میگه نههه چرا من بدم چرا الان مستاجر نمیاد بشینه مگه خونه بنام من شده میگم خب الان فصلش نیس مستاجر کمه اینم بزور پیدا شد
هی گیر گیر منم قاطی کردم گفتم خونه رو بفروش بره اگر نمیتونی خرج کنی