شوهرم هر چی از دهنش درومد گفت، گفت برو **** پولی شو کنار خیابون پول بیشتری در میاری نسبت به کار کارمندیت که الان میگیری، همهی این حرفا رو بخاطر پدرش بهم زد
چون عادتشه بعد دعوا خودش قهر کنه و از خونه بذاره بره خودم پیش دستی کردم اومدم بیرون، این یه بارو تحمل نداشتم ببینم اون قهر میکنه
هیچکسو هم اینجا ندارم تنهایی اومدم یه گوشه نشستم غم تا عمق استخونم نفوذ میکنه
کاش میتونستم برم خونهی پدریم ولی فردا صبح زود باید برم سرکارم مرخصی ندارم