اموزش قبلا بهم گفته بود که فلانی گلوش گیره
امروز صبح بهم که بیا دفتر
حالا رفتم میگه چرا انقدر معدلت اومده بالا ( میخواستم بگم به خاطر نفر اول کلاس مجبور شدم انقدر درس بخونم وگرنه انگیزه نداشتم 😂 )
رتبه دوم
بعد همکلاسیم که اون پسرست شدم
گفت میخوام معرفی کنم به بچه ها تو درس کمک کنی و اینا گفتم سرم شلوغه
خلاصه رسید از اینا به اینکه شغل پدرت چیه کجای تهران زندگی میکنید
و من مونده بودم تو چند دقیقه چقدر اطلاعات گرفت کاملا هم عادی فقط به خاطر کمک به بچه ها
اومدم بیرون ازمایشگاه داشتیم
بچم کار داشت باهام در مورد فرهنگی
انقدر باهاش بد حرف زدم خجالت کشیدم
چون همزمان درگیری درسی و … امروز یعنی تهش بود
اشکمم در اومد که فهمید فکر کنم
ما کمدامون کنار همه
کلی وایستاد تا من عوض کنم بعد بیاد برداره
نگو وقتی داشتم روپوش برمیداشتم اقا مشغول نگاه کردن به من با فاصله بوده
که دوستم از راه میرسه میبینه میخنده بهش
اونم خندش میگیره