یکی از همکلاسیام خانوادش براش موبایل نمیخریدن
وهمشم موبایل خودشونو ازش میگرفتن
این دزدکی باشماره بقیه با پسرا توهمون تایم کوتاهی ک موبایل میدادن دستش چت میکرد
تهشم یک بار قرص داد خانوادش تا با پسر بره بیرون
ی باردیگ قرص خواب دادخانوادش ک با پسر بره بیرون
نگوچون همزمان باکلی پسر دوست شده بود واونا رفیق هم بودن براهمین پسرا
تصمیم گرفته بودن همکلاسیمو بکشن بیرون و کتکش بزنن
ک فکرکنم بعدش ی ابروریزی بزرگ شده بود ک من زیادتوجریانش نبودم