من سال 85عروسی کردم خداییش خیلی قشنگ بودم اون موقع فقط هجده سال داشتم..یه خانمی که مهمان بود داشت یواشکی ازم فیلم میگرفت خواهر شوهرم دید و دعوای بزرگی راه افتاد همه مهمونها شلوغ کردن دعوا که خوابید دیدم دوتا جاریام لبخند به لب و خوشحال شدن انگار ذوق زده بودن البته اون دوتا جاریام فامیل نزدیک همدیگه بودن..بعد هی گفتن رقص عروس و داماد و کنسل کنید نمیخواد برقصن و فلان ولی خب اون موقع همسرم خیلی بدهکار شده بود خیلی ها هم پاتختی نمیومدن منم به خواهرم گفتم منو بلند کن برقصم همسرمم اومد هردو رقصیدیم و کلی شاباش جمع کردیم.. ولی تا الان هم میبینم این دوتا جاری از من خوششون نمیاد باز یکیشون خوبه ولی یکی دیگه اش و تا حالا خونش و ندیدم البته زیاد دوست ندارم با جاری صمیمی بشم چون ذات خودشون رو نشون دادن با خواهرم دعوا گرفته بودن که چه معنی داره بعد از دعوا برقصن لازم نیست ولی گوش ندادیم ضرر هم نکردیم ..یه کلیپ دیدم یاد اون روزا افتادم هی چه زود گذشت
هروقت ناامید شدم هروقت کم آوردم فقط یک جمله با خودم گفتم که آرومم کرد (این نیز بگذرد)
[QUOTE=400729039]آره عزیزم من خونه مادر شوهرم زندگی میکردم توی یه اتاق بزرگ چندتا پله میخورد برادر ش ...
به خدا من هرروز هرروز حرفهایی میشنیدم که حقم نبود برادر شوهرمم خیلی حسود بود الآنم هست همش به مادر شوهرم میگه زن فلانی رو دوست دارید چون خشگله.. ولی به خدا من خیلی احترام نگه میدارم
هروقت ناامید شدم هروقت کم آوردم فقط یک جمله با خودم گفتم که آرومم کرد (این نیز بگذرد)
والا .ب اونا چه ..چه حرف مسخره ای ..انگار باید بعد دعوا چاقو میگرفتی دستت فرو میکردی تو شکم اون فامیل عنتر
مردم تو خاکسپاریت اگر بارون بیاد شرکت نمیکنن؛ پس اون جوری زندگی کن که حالتو خوب میکنه. بی خیال حرف و نگاه مردم 🌹🌹🌹🌹🌹دانی که چرا دار مکافات شدیم؟ناکرده گنه، چنین مجازات شدیم؟کُشتیم خرد، دار زدیم دانش را دربند و اسیر صد خرافات شدیم!هر نره خری بهم درخواست دوستی بده تو تاپیک اولیم تگش میکنم و رسوا میکنم حالا هی تو نره خر انگشت نجستو بزار رو درخواست دوستی با من 🤣🤣🤣😏