پس‌من چ بگم ک ی سالمندی هستم تو خونه م بدبخت بیچاره م.تا حد مرگ از بابام متنفرمممممممم
چی بگم گل دختر ،خوب خودت از اوضاع اقتصادی با خبری اکثرا تحت فشار شاید خودتم به خاطر استرس کنکور کمی تند و عصبی رفتار میکنی به هر حال الان فقط به درس و کنکور برس و سعی کن حال خودت رو خوب کنی پدرت رو هم ببخش بدون هیچ احدی در عالم به اندازه پدر و مادر پناه بچشون نیست اینم دو روز دیگه حالت بهتر میشه و کم کم فراموش میکنی
ببین من بچه نادونی نیستم ک قدر ندونم ولی چندین سال هرچی قبول شدم یه ایراد دراوردن علاقمو هیچ کردن و خرج زیادی‌گذاشتن چیزی ک اونا میخوان رو قبول شم حالا که نتونستم از هرجهت یه حرف یه منت یه دعوا
هرروز بحث ما شده این
بی‌خود کرد زد بگو بهش بگو از چشمم افتادی
بی خود کرد منت گذاشت بچه دار شدن همینه دیگه خرج داره وظیفشه باید بده ولی توهم میبینی اینجورین امسال بشین بخونم هرچیزی شد تمومش کن 4سال کنکور نمیشه که
خوب گلم شما که میدونی دعوا کردن اوضاع را بدتر میکنه خودت هم رعایت کن
به خدا گاهی بچه ها جوری رفتار میکنن که هر پدر و مادری را از زاییدنشون پشیمون میکنن
الان چطور دلت میاد به پدرت بگن موجی
یعنی تمام خوبیهاش با یک بدی یادت رفت
وقتی ازدواج کردی میفهمی پدر داشتن یعنی پناه
متأسفم منم همچین خاطره بدی دارم از بابام هیچ وقت منو نزد ولی یه بار سر یه قضیه ای که یادم نیست جوابشونو دادم اومد زد تو گوشم انقد متنفر شدم که سریع با اولین خاستگاری که بعدش اومدبرام ازدواج کردم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
44 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
