من خودم اصلا علاقه ای به بچه نداشتم ولی به خاطر شوهر بچه اوردم. ولی بعدش دیدم چقدر همه چیز تغییر می کنه.
انگار اون مادر خفته درون وجودت بیدار و تازه می فهمی این مادر چه موجود قدرتمندی هست به عنوان یه مادر رفتارهایی از خودت می بینی که قبلا اصلا همچین کارهایی نمی کردی
و شوهر من بعد دو تا بچه چنان در نقش بابا فرو رفته که تعجب می کنم چقدر پدر بودن بهش میاد
شوهر من همیشه عادت داشت بعد کار اول می رفت خونه مادرش یه چایی می خورد بعد می امد با اینکه انقدر ادعای عاشقی داشت . الان اول همه میاد خونه تا بچه هاش ببینه