بهم گفتید چرا بقیه رو به طلاق تشویق میکنی؟
من نگفتم اگر شوهرتون ورشکست شد رفیق نیمه راه بشید و طلاق بگیرید.
من نگفتم اگر شوهرتون تصادف کرد و فلج شد طلاق بگیرید.
من نگفتم اگر شوهرتون عقیم بود طلاق بگیرید.
نگفتم سر بحثهای ساده طلاق بگیرید.
من گفتم اگر شوهرتون بهتون خیانت میکنه به جای اینکه هرروز به یک زن فحش و ناسزا بدید بفهمید شوهر خودتون مقصره
وقتی از اینکه شوهرتون بفهمه مادر همکلاسی فرزندتون هست میترسید اون زندگی چه ارزشی داره؟
من گفتم خودم از یک مرد خیانتکار طلاق گرفتم و با یک مرد متعهد ازدواج کردم؛ این اصلاً حرف زشت و بدی نیست که بدآموزی داشته باشه.
خب آره راست میگید طلاق گرفتن خیلی سخته
برای من نصف سختیش دل کندن بود و اینکه دیگه فریب همسر سابقم رو نخورم
نصف سختیش هم کنار امدن با واژه مطلقه و تیکههای بقیه
هربار که میخواستم جدا بشم شوهرسابقم یه جوری گولم میزد و من میموندم پیشش
اوایل انکار میکرد
بعدها میگفت تو ملکهی منی؛ خونه زندگی من به اسم تو هست
مال و اموال من دست تو هست
حتی در راستای ملکه بودن برام تاج هم خریده بود!!!
ولی همهی اینها باعث نمیشد خیانت نکنه
هرچی گذشت پررو تر شد و اواخر میگفت اگر بری خودت ضرر میکنی و میشی بازیچه دست مردها چون یه جوان به داد بخور با زنی که باکره نیست ازدواج نمیکنه!!!!
آخر من جدا شدم
بعد از جدایی با دوستم یه سفر رفتم روسیه؛ دوستم یه عکس از من و خودش گذاشت و صورت و نصف بدن من رو گذاشت زیر ایموجی؛ همسرسابقم که با پیج فیک پیج من و دوستام رو دنبال میکرد
اول دوستم رو به فحش بست که به چه حقی زنم رو بردی مسافرت
و بعد خودم رو بست به فحش که حداقل بذار عدهات تموم بشه بعد برو ولگردی
برادر خودم بهم میگفت حالا که جدا شدی باید حواست به رفتار و کارهات باشه
خداروشکر خیلی از اطرافیان نمیدونستن ازدواج کردم یا با چه کسی ازدواج کردم که بعد بخوان از طلاق با خبر بشن
ولی همونهایی هم که فهمیدن خون من رو کردن توی شیشه!!!
مثلاً خالهی من؛ من رو که شغل خوبی داشتم و خونه و ماشین و… هم داشتم برای پسر بیکار و علافش خواستگاری کرد و گفت حداقل یه بچهای بیاری🤣دیگه هرچی بودی قبلاً بودی الان هیچی نیستی!!!
یا یه عده هم که همیشه فکر میکنن تیکه انداختن به زنی که جدا شده یه برد خیلیییی بزرگه و با ذوق تیکه میندازن یا اونهایی که فکر میکنن زنهای مطلقه همیشه در کمین شکار مرد رویاهای اونها هستن
و خب همهی اینها اذیت کننده هستن
مثلاً یه خانمی مدتها بود روی کارفرمای ما کراش زده بود؛ دقت کنید کراش زده بود ( اصلاً با هم توی رابطه نبودن و از جانب کارفرما هم توجهی دریافت نمیکرد)
فقط از مدتی که حلقه دستم بود میدونست من متاهلم و یه روز من و کارفرمامون حرف میزدیم و بهم گفت پس میخوای طلاق پارتی بگیری؟ از اون روز این خانم روی من حساس شد و از اعماق وجود رنج میبرد که کارفرمامون به من اهمیت میده ( اصلا رابطهی ما عاشقانه نبود )
اون خانم هی به من تیکه میانداخت و میگفت زنهای مطلقه برای روابط یک شبه هستن و…
یا به ماجرای پولدار شدن با مهریه اشاره میکرد (من اصلاً مهریه نگرفتم)
حتی به اینکه اگر من نبودم اون میتونسته با کارفرمامون اوکی بشه
خلاصه انقدر چرت و پرت گفت که درنهایت اخراج شد.
ولی هر حرف کنایهآمیز اون برابر بود با کلی اشک ریختن من
خلاصه اون سختیها تموم شد و من با یک مرد متعهد ازدواج کردم.
میشد هم این سختیها رو تحمل نکنم و سختی زندگی با یک مرد خیانتکار رو تحمل کنم اما حق نداشتم بخاطر اینکه خودم انتخاب کردم با یک مرد خیانتکار زندگی کنم بیام به همهی زنهای مطلقه توهین کنم و بهشون شک داشته باشم
یا هر دختری که رفتارش باب میلم نبود بگم حتماااا این دنبال شوهر منه