اینا حرفهای آسترولوژیه علم نجوم . فکر کنم مجری رنامه زندگی پس از زندگی هم در این مورد حرفهایی زده
کاملا در این مورد باهات موافقم برای منم اتفاق افتاده... گاهی به این فکر میکردم که نکنه تو زمان گیر کردم ... یا حتی برام چند بار پیش اومده که آدم هایی رو که تا حالا تو زندگیم ندیدم برام آشنا بنظر برسند... حتی یکی واقعا حس این رو داشتم که انگار برام عزیزه ... اون دکتر هم خیلی به من نگاه میکرد فکر کنم اونم همین حس رو داشت ... کلا آدم با حوصله ای نبود ولی با من که کارآموز بودم واقعا با ملایمت رفتار میکرد ...
حتی تو بچگیم شب ها خواب می‌دیدم تو یک مکان دیگه ای هستم... هر شب این تکرار می‌شد .. میدونستم واقعا تو خواب خورشید غروب بکنه تو دنیای واقعی روز میشه
من بچه طلاق نیستم من سر عروسی نگرفتن که خانوادم توقع آنچنانی داشتن و کمک نکردن و منم عروسی نگرفتم به جاش خونه خریدیم ناراحت شدن و قطع رابطه کردن بارها رفتم راه ندادن دعوت کردم نیومدن و ادم فرستادن که دیگه نرم
