داداشم از خاهر بزرگ بیچارم بدش میاد اومد تو حیاط یه ته سیگار دید گفت این سیگار مال خاهر بزرگه اون سیگار میکشه مامانم خیلی بدش اومد رفت گفت ب زن داداشم که چرا اینجوری گفته دخترا بدبخت من جز درس خوندن چیکار کردن بعد ک مامانم برگشت خونه زن داداشم داداشمو فرستاد ک چرا مامان اینجوری گفتی من تو حموم داشتم حوله پوشیده بودم ک بیام بیرون همونجا بهش توپیدم گفتم جا برادری کردنته دیگه نمیگی اینا پدر ندارن بالا سرشون باشیم اینا اومد تو حموم گلومو گرفت ی چکم زد ب مامانم
باور کنید منو خواهرم مثل دسته گلیم ن خلافی نه کاری هیچ