بین یه ته سیگار توی حیات بود حیات خونه ی ما داداشم اومد تو حیات دید گفت این ته سیگار مال دخترته ب مانانم گفت بعد مامانم نارحت شده بعد از چند دیقه رفه ب زن داداشم گفت چرا شوهرت اینجوری میگه مگه ما جیکارش کردیم تموم شد ماجرا مامانم برگشت خونه بعد از چند دیقه داداشم با توپ پر اومد مارو کتک زد رفت
خاک بر سرِ عروسای عقده ای بی همه چیز و حرومی ؛ و مدافعانشون😏
چرا اجازه می‌دین کتکتون بزنه مخصوصا دست رومادرت بلند کرده دیگه نه باهاش حرف بزنین نه برین خونش نه اسمشو بیارین وسلام نامه تمام حرف بیار ببرم نکنین به داداشتم مادرت بگه سیگار میکشن هرچی به خودم خودشون مربوطه به تو مربوط نیست تو مواظب زن بچه آت باش
براشون طلسم بگیرین سقط بشن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
43 ثانیه پیش
44 ثانیه پیش
45 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
