هر چی دهنم در امد ب مردیکه گفتم

ممنون از حماییتون    عزیزم فیلنانه نمینویسم ک از قبل اماده کرده باشم    داستان سیاه بخیمه   با کلی سانسور اخلاقی دارم تایپ میکنم ک شماها حالتون از زن بودن و بی عرضه بودن من بهم نخوره    

خیییلی سلیطس   من هیچی نگفتم تمام جنع   ساکت شدن با این حرفش  و  من   هنگ شدم رفتم بیرون  شوهر عوضی بی صفت نانردم وقتی بهش گفتم گفت  تو دروغ میگی   اگرم گفته  خوب کرده خب ب خودت برس تا چاق بشی ک بقیه مسخرت نکنن  

بچها من بارهاااااا تا دادگاه رفتم و طلاق  ولی خانوادم تهش حمایت نکردن    مجبورم کردن ب زندکی    و ۰۰۰۰۰ خلاصه شوهر نامردم ادمی نیست ک هیچ جوره روش حساب کنم   

بیاین بکم الان چکار کرد و من از چی دارم میسوزم 

ماجرای حرف زشت خالش   دو سال گذشت و بماند ک تو دو سال چند بار کتک خردم بخاطر خالش ک  دوست نداشتم  دعوتش کنم  و  نمیرفتم خونه مادر شوهرم برا خوش امد گویی ب اون و ۰۰۰   ک شوهرم   همیشه  طرف خالشو داشت و میگفت ت و دروغ میگی    تا اینکه   بلاخره   وقتی شوهرم پیش مادرش و خالش بوده  خالش دوباره از لاغری من و جاریم  ب حالت سر کوفت ب شوهرم و برادر شوهرم میگه شماها رفتین زن   استخون  خلا گرفتین  ادم نبودین لیاقتتون همونان ک من  باید  برم از باسنم بکنم بدم ببرین بدین زناتون بخورن   بلکه چاق بشن   

دخترای   هلوی منو حالا نگاه کنین کف کنین  تا شما باشین عحله نمیکردین  و بعد ب طعنه ب شوهرم میگه بدبخت الان پدلداری مثل سگ  کار میکنی  همه میگن  پدر زن پولدار گرفت مولدار شد  هیچکس  نمیگه  خودت کردی   و   چ بدرد میخرن دخترای پولدار  ارثی ندارن و مردم گول میزنن و ۰۰۰  شوهرم  دو ماه در دوران دانشجویی   خونه خالش بوده و خودشو خییییییییلییییییی مدیون خالش میدونه و خالش هم اینو واسه خودش دوست داشته  ب دامادی بگیره ولی دختراش بچه سال بودن  یادمه ما عقد کردیم دختر بزرگش ۱۳ یا ۱۴ بود   و شوهرم ۲۷ سالش بود    و منه احمق همون اول عقد دیدم خالش لبای شوهرمو میبوسه و گلوشو حتی و محکم میگیره تو بقلش  و جلو روم میگفت    تو مال زنت نیستی   بوساتم مال زنت نیست هیجی براش نمیزارم بعد مثلا لهنشو جوری میگفت ک مثلا دارم شوخی میکنم و من  هیجی   همینجور منگول و خنک هیجی فقط از درون حرص میخردم نمیدونستم واکنش  چی نشون بدم چون اصلااا تو عمرم این مدل ادما رو ندیده بودم     

خلاصه  شوهر عوضیم بهم اعتراف کرد ک اره خالم چقدر بیشعوره و تو راست میگفتی و حق داری    

و بعد ۰۰۰۰

بعدش   برا ک مثلا   گند تمام کتک های نا حقی ک به من  زده رو مثلااا جبران کنه گفت دیگه  بیهد محلش نمیدم راست میگی یکسره از جادو و جادوگر و  ۰۰۰ هم حرف نیزنه من میترسم این ادم نیست از خدا نمیترسه دخترشو سبک نیکنه  نمیگه ما زن داریم بچه داریم  جلو ما ب دخترش میگه هلوی من  مامانی بیا ک خدا  تو رو حیف دونسته !!!!!!!  و شوهرم گفت  ک  دیگه نمیرم خونش و  ۰۰۰ ولی   دقیقا  الان  یه ماجرایی پیش امد ک بخاطر شرایط کاریش   رفت شهر خالشون و جالیه زنگ زد   و مادر پدرشم ب بهانه  یه قطعه ک بیارن براش برا تعمیر ماشین گفت  برن همونجا   و  من از همون موقع حرص میخرم ک اره   این  باز میره خوته خالش و میدونستم ک ادمی نیست ک سر حرفاش باشه  و  بلحوستر و عوضیتر از این حرفاس   

خلاصه   بازم تشریف بردن خونه خالش و  جالبه   وقتی زنگ میزدم رد میداد 

و اخرشم ک  رفت از خونه خالش بیرون به من توپید ک اره بسوز ک هممون دور همیم   خوش میگذره  زورت داده ایتجا بهم خوش میگذره زورت داده دختر خالم مجرده     تو حسود بدبختی من بخوام بگیرمش  از تو نمیترسم و  حواستو جنع کن   ک خودخو بدبخت نکنی  و ۰۰۰ منم  بدترین حرفهای ک تو عمرم نگفتم نثارش کردم مادر و خواهر و خالشو باباشو  همه جاشونو گفتم  به شوهرم  و  الان نیترسم صدامو همسایها شنیده باشن  بخدا از خدا میترسم    خیلی  بی نهایت   رگ روانی و عصبی منو   از ریشه  اتیش زد   منم  جیغ جیغ هر چی لیاقتش بود گفتم   حتی خو عمل جنسیش مسخرش نیکردم ک اره تو  اونجات   سایز این حرفا نیست  و ۰۰۰۰   بخدا  موندم این فوشا از کجام در میامد    ولی الان  دعا کنید کسی فوشامو نشنیده باشه ملت جریانو نمیددنن   همسایها نخواهند گفت این زن   ب ظاهر نجیب چ بد دهنیه !!💔🍂😓 

تهش  پیش بقیه من خرابه هستم  انگار 💔💔💔💔 

کاش فوشای سانسوریو یواشتر میگفتم  

الان از این بیشتر حرص میخورم  و اینکه  مردیکه  لاشی یه عادت داره فوشای منو ظبت میکنه برا مدرک  ک ب خانوادم  بزاره و  اونا حمایتم نکنن 

و قضیه رم مثلا جوری میگه ک اره من رفتم خونه خالم و دخترتون دخالت کرده