زندگی همکارم عجیبه بمیرم براش
یه دختر کلاس سوم داره شوهرش از اولش خیلی عوضی بود و خیانتکار ولی همکارم بخاطر بچش موند تا اینکه یه شب تعقیبش میکنه و میبینه شوهرش رفته خونه خاله همکارم
میره در میزنه میبینه شوهرش با دختر خالش دارن بهش خیانت میکنن و جدا میشه
الان صب تا شب کار میکنه یه خونه کوچیک رهن کرده ولی میگه از یه طرف هنوز تو شوکم که از دختر خالم لطمه خوردم از یه طرف خوشحالم از شرش از زندگیم کنده شده