2777
2789

تو تاپیک قبلیم کل ماجرا رو گفتم

ولی کلیتش اینه که این بنده خدا خواستگاری کرد از من ولی من خودم خیلی مخالف بودم چون همش ۱۷ سالمه خواهرم و برادرامم مخالف بودن میگفتن زوده چون اونا خودشونم همه بالای ۲۵ ازدواج کردن 

مادرمم میگفت الان بچسب به درس و مشقت ولی بابام و بابابزرگم خیلی تاییدش میکردن میگفتن بزار بیان یه نشون بزارن خونتون😐

من دیشب اومدم اینجا مشورت بگیرم که با موج عظیمی از قضاوت ها رو به رو شدم و واقعا دلم شکست 😓

ولی همه گفتن گزینه خوبیه و بهش فکر کن و راستش حرفای خودِ پسره هم منو وسوسه کرده بود منم خواستم به پدربزرگم بگم بهش بگه میخوام بیشتر باهاش حرف بزنم و با مامان بابام مشورت کردم و قرار بر این شد که آخر این هفته زنگ بزنم آقاجونم بگم میخوام آشنا بشیم 

ولی امروز صبح عمه م زنگ زد مامانم گفت پسره خیلی خوبه و پاکه و فلان بگو حنا بهش فکر کنه حتی معصومه ( مامان پسره) گفته پسر من گفته همه کار برا دخترشون میکنم حمایتش میکنم به هرجا خواست برسه فقط دوتا شرط دارم یکی اینکه چادری بشه و دوم اینکه تا وقتی پدر و مادرم زنده باشن باید پیش اونا زندگی کنیم و اینکه همه جوره منو تامین کنه 😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐 بخدا پشمای بابامم که اینقدر سنگشو به سینه میزد ریخته

منم همین الان زنگ زدم آقاجونم ماجرا رو گفتم اونم گفت آره علی اینو پیش منم گفته این شرطا هم گذاشته منم گفتم بهش بگو فکر منو یه بار برای همیشه از ذهنش بیرون کنه فکر کرده کیه که برای پوشش من و محل زندگیم تعیین تکلیف کنه مگه میخواد اسیر بگیره مرتیکه بعد بیاد خرم کنه بگه کمکت میکنم بری دانشگاه کمکش برا عمش من نمیخوام یک بار دیگه هم به هر طریقی این موضوع تکرار بشه دیگه چشممو رو همه حرمتا میبندم و حالشونو میگیرم

آقاجونمم گفت اگه این حرف آخرته اصرار نمیکنم 

الانم قصدی از تاپیک زدن ندارم فقط چون دارم مقدار خیلی زیادی حرص و فشار میخورم گفتم یکم سبک بشم

عزیزان تاپیک های قبلی منو از ۱۴ آبان به قبل جدی نگیرید چون یه مدت سادیسم درونم بیدار شده بود وچرت و پرت میگفتم یه تاپیکم زدم گفتم دروغن ولی چون حجم زیادی  از عذاب وجدان بهم وارد شد پشیمون شدم گفتم نی نی یار پاکش کرد 

ولی الان به این نتیجه رسیدم که خدا خیلی دوستم داره

چون دیشب تا صبح بیدار بودم و از ته قلبم ازش خواستم که اگه واقعا به صلاحم نیست و این آدم اونی که میخوام نیست قبل اینکه بهش کابسته بشم یا ذهنم درگیرش بشه خودش جلومو بگیره 🥹 که واقعا دمش گرم

عزیزان تاپیک های قبلی منو از ۱۴ آبان به قبل جدی نگیرید چون یه مدت سادیسم درونم بیدار شده بود وچرت و پرت میگفتم یه تاپیکم زدم گفتم دروغن ولی چون حجم زیادی  از عذاب وجدان بهم وارد شد پشیمون شدم گفتم نی نی یار پاکش کرد 

بگو میرینم برات

هم خودت بچه ای هم خانوادت از لحاظ فکری اسکولن

دوم اینکه ازدواج فامیلی دیگه کصشعرو قدیمی شده لطفا ازدواج فامیلی نکنید

امثال همین پدرو مادرا بچه هاشونو بدبخت میکنن

نر های هول مادر فاکر که درخواست ندین🫵🫵🫵هر نری درخواست بده مادرش خرابه🫵

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

کار خوبی کردی🌝

فقط 2 هفته و 4 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
و…همیشه بر آن بودم دلی را نشکنم                                          اما وقتی به خود می نگرم                                                  تکه تکه ام…

خب چرا اینقود حرص میخوری ایشون شرایطش و گفته شماهم قبول نکردی خوب بود بعد از عقد مجبورت میکرد کاملا عاقلانه شرایطش و گفته برو تایمیک بقیه رو بخون ببین شوهراشون بعد از ازدواج مجبورشون کردن

بگو میرینم براتهم خودت بچه ای هم خانوادت از لحاظ فکری اسکولندوم اینکه ازدواج فامیلی دیگه کصشعرو قدیم ...


خانواده من اسکول نیستن اونا اینقدر گیر دادن اینام موندن تو رودروایسی پدربزرگم گفتن بیان

وگرنه خواهر برادرای من همه تحصیل کرده هستن و بالای ۲۵ ازدواج کردن چون پدرم اجازه نداده زودتر ازدواج کنن میگفت بچه ان نمیتونن زندگیو جمع کنن

ولی اینا دیگه خیلی پررو و عوضی بودن

عزیزان تاپیک های قبلی منو از ۱۴ آبان به قبل جدی نگیرید چون یه مدت سادیسم درونم بیدار شده بود وچرت و پرت میگفتم یه تاپیکم زدم گفتم دروغن ولی چون حجم زیادی  از عذاب وجدان بهم وارد شد پشیمون شدم گفتم نی نی یار پاکش کرد 

گلم کجاش تو زرد بود دقیقن؟اینکه شرایط گفته...درباره تو زرد از اب درآمدن مطالعه شود


خب تو زرده دیگه وقتی دیروز اومد خونمون همش خواست مخ منو بزنه قشنگم دست گذاشت رو نقطه ضعفم که دانشگاه رفتنه بعدم شرطاشو به خودم نگفته من از دهن عمه م شنیدم

عزیزان تاپیک های قبلی منو از ۱۴ آبان به قبل جدی نگیرید چون یه مدت سادیسم درونم بیدار شده بود وچرت و پرت میگفتم یه تاپیکم زدم گفتم دروغن ولی چون حجم زیادی  از عذاب وجدان بهم وارد شد پشیمون شدم گفتم نی نی یار پاکش کرد 

مادری ک میگه باید پیش خودم زندگی کنید معلومه چ .....هی میخوام فحش ندم

این میخواد پیشش باشین ک کنترلتون کنه حتی حمام رفتناتم فردا باید اجازه بگیری ازش چه برسه ب دانشگاااه

از خودم بابت تمام اشتباهاتم معذرت میخوام🙏

اکثر خواستگاری های فامیل اینه که کلفت نوکر میخوان 

فک میکنن عروس چون فامیله باید تحت امر باشه

نامجو میخونه : که من هستم آن تک درختی/که در پای طوفان نشسته/ همه شاخه های وجودش/ ز خشم طبیعت شکسته....🍂 و من با تمام وجود حس میکنم🗓️                   «عشق سلطان است و باقی بنده ایم✨» ای دانای بزرگ چه کسی مرا پاسبانی می‌کند اگر تو از من غافل شوی؟ای هستی بخش مرا به نیروی مهر و دوستی از شر بد منشان نگهداری نما!          اگر او را کسی بدانید که فراسوی ابرها نشسته و با چوبی جادویی پیوسته از ستایشگران خود پشتیبانی میکند و جهان را برای یاری رساندن به پیروانش زیر و رو میکند راه خود را نیافته اید!  آن مینوی نهفت، همان مهر و امید است که در آوا و آهنگ چوپان‌ها به گوش می‌رسد ، در واژه چکامه سرایان به نگارش در می آید یا در تیشه چکش هنرمندان بر سنگ سختی ، نگاره می سازد. چون این دانه ها به یکدیگر بپیوندند رشته مهر توانا ترین می‌شود و پرده هستی از آن رنگ می‌گیرد.  « قسمتی از کتاب مورد علاقه من

خب چرا اینقود حرص میخوری ایشون شرایطش و گفته شماهم قبول نکردی خوب بود بعد از عقد مجبورت میکرد کاملا ...


خب چرا دیروز فقط میخواست نقش شاهزاده با اسب سفیدو بازی کرد مرتیکه بیشعور میدونه الان من اوضاع درسیم خوب نیست و برامم مهمه برم دانشگاه اومده دست گذاشته رو نقطه ضعفم

عزیزان تاپیک های قبلی منو از ۱۴ آبان به قبل جدی نگیرید چون یه مدت سادیسم درونم بیدار شده بود وچرت و پرت میگفتم یه تاپیکم زدم گفتم دروغن ولی چون حجم زیادی  از عذاب وجدان بهم وارد شد پشیمون شدم گفتم نی نی یار پاکش کرد 

مادری ک میگه باید پیش خودم زندگی کنید معلومه چ .....هی میخوام فحش ندماین میخواد پیشش باشین ک کنترلتو ...


خدا لعنتشون کنه 

عزیزان تاپیک های قبلی منو از ۱۴ آبان به قبل جدی نگیرید چون یه مدت سادیسم درونم بیدار شده بود وچرت و پرت میگفتم یه تاپیکم زدم گفتم دروغن ولی چون حجم زیادی  از عذاب وجدان بهم وارد شد پشیمون شدم گفتم نی نی یار پاکش کرد 

اکثر خواستگاری های فامیل اینه که کلفت نوکر میخوان فک میکنن عروس چون فامیله باید تحت امر باشه


والا خواهرم عروس با کلفت فرق داره اینا دیگه نوبرن بخدا

عزیزان تاپیک های قبلی منو از ۱۴ آبان به قبل جدی نگیرید چون یه مدت سادیسم درونم بیدار شده بود وچرت و پرت میگفتم یه تاپیکم زدم گفتم دروغن ولی چون حجم زیادی  از عذاب وجدان بهم وارد شد پشیمون شدم گفتم نی نی یار پاکش کرد 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز