من روزش گفتم جلو همه 
گفتم تو نماز میخونی روزه و قران و تسبیح به دستی؟
گفتم اینا بدرد نمیخوره قلب اون بیچاره رو میشکنی 
بعد گفت اره من از سگ پست ترم من نمازو ...بر سگ وایسته ولی گفت من حسودیم میشه که دخترام اینجور خشبخت نشدن 
گفتم این زن پسراتم خوشبخت نیستن بدبختا 
دست بکش از خدا بترس
من شدم آدم بده ولی روی اعصابم بود 
من خیلی دلم برا عروسمون میسوزه یه آدم خوبیه ولی مادرم از هیچ احدی خوشش نمیاد از اون داداش هام که دورن و میترسه باهاشون خوبه از این داداشم که طبقه بالا خونه اش و همش در دسترسشه و همش محبت زن و شوهر میکنن از ترسش هرکاری میکنن این دوتا رو همش قهر و دعوا داره 
😑