چه ربطی داره مگه بچه ان که بزرگترشون نباشه راه بیفتن اینور اونور من با یه بچه نوزاد تک وتنها تو خونه میموندیم 
بعد زن به اون گندگی تنها هم نیست این بهونشونه میخان بیان بخورن بریزن تفریح کنن
وکرنه جفت مادربزرگهام بعد از فوت پدر بزرگام تنها زندگی میکردن گاهی پسر دختراشون میرفتن سر میزدن اونیکی که تنهای تنها بود بدشم میومد کسی بره شب خونش بمونه چه برسه خودش بره 
این یکی هم دختر بزرگ مجرد داشت هیچ جا نمیرفتن ماها گاهی میرفتم میدیدیمشون 
ادم یچیزهایی اینجا میبینه 
خانواده شوهرمنم دیدم اینطورین البته خونه من که نمیتونن بیان همینجوریشم سالی اگر خودم بگم نگم پشت در میمونن چون خودمم نمیرم 
یادمه چند سال پیش که با مادرم رفته بودیم استخر دختر عموی شوهرمو با بچش تو استخر دیدیم گفت مادرشوهرم یکهفته خونم بود تازه رفته مامانم گفت شهرستان زندگی میکنن بازم یکهفته زیاده گفت نه تهرانن مامانم تعجب کرد منم تعجب کردم دخترعموی شوهرم خندش گرفت گفت اره اینا اینجورین کلا خودشونم اینجورین من تو کتم نمیره چون نداریم چنین چیزی