ما یه همکار داشتیم اتاقمون بوی اونو میداد،یه بوی عجیب و وحشتناک.همه سعی میکردن در دورترین فاصله ازش بشینن
به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت غصه هم می گذردآنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند..لحظه ها عریانند.به تن لحظه خود، جامه اندوه مـپوشان هرگز…!!زندگی ذره کاهیست که کوهش کردیم زندگی نام نکویی ست که خارش کردیم
یه زمانی عشق رواز ته دل باور داشتم ولی الان اگه خودشوجلوم بکشه بگه خیلی دوست دارم نمیگم منم باور ندارم دوس داشتندهیچکسو تو زندگیم توهم باور نکن حتی اگه گریه کرد و گف بدونت نمیتونم باور نکن دوست داره فقط بهت نیاز داره همین